| |
جريان زندگى من |
November 30, 2002
● كاشكي اون چيزي كه هستيم رو ميديدين نه اون چيزي كه ميخواين يا حدس ميزنين.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 9:48 AM توسط باربد November 29, 2002
● متاسفانه به خاطر اشكالي كه براي سرويس دهندگان ايراني پيش اومده بود ايميلي كه توي صفحه شيرازي ها گذاشتم از كار افتاده بود.پس اگر در يك هفته گذشته نامه اي به اين صندوق زده ايد لطفا دوباره آنرا پست كنيد
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:03 PM توسط باربد November 28, 2002
● آقا اين دو تا سايت رو ببينيد(مخصوصا نقاش ها،گرافيست ها وعكاسها)عجب كارهاي جالبي داره داخلش.اولي، دومي.
□ نوشته شده در ساعت 10:13 PM توسط باربد
● بعضي وقتا لازم ميشه كه حتي با دشمنون سر يك سفره بشينيم،تمرينش ضرر نداره.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 10:08 PM توسط باربد November 26, 2002
● اي خدا چكار كنم؟
........................................................................................بابا 25 سال از عمرمون ميگذره يه دفعه مياي خونه ميبيني اتاقت كن فيكون شده،بعله مامان خانم لطف كردن و ديزاين اتاقت رو نو كردن.)-: □ نوشته شده در ساعت 2:56 AM توسط باربد November 25, 2002
● آقا اين سايت هم ميخواد يه چيزايي در زمينه موسيقي بگه.شنيدش خالي از لطف نيست.فقط يه چيز بدي كه داره اينه كه از اين اينتروها داره كه آدم حوصله اش سر ميره و ضمنا يه جورايي تماميت خواه هست.
□ نوشته شده در ساعت 3:44 AM توسط باربد
● داداش اين چه وضعشه رفتي كلي پول خرج كردي ولي بازم نتونستي حرف دلت رو بهش بگي.
خوب اشكال نداره عزيز يه روش ديگه بهت ميگم بزن شايد نتيجه داد.خوبيش اينه كه ديگه پول هم نميخواد خرج كني فقط يه جاي دنج ميخواد.(بي تربيتي فكر نكن عزيز منظور بدي ندارم) آقا ديگه اينروزا اگر شما با كامپيوتر يا اينترنت نتوني كار كني كه بايد بري خودت رو بكشي.خوب اين خودش يه راه حل هست. يه دفعه كه داري باهاش صحبت ميكني ببين چقدر از كامپيوتر و اين حرفا سر در مياره.مطمئن باش اطلاعاتش در هر حدي باشه راه واسه هدف شما باز هست. روش كار: 1.اگر طرف بوق بوقه كه چه بهتر مطمئن باش تا حدود يكي دو ماه ميتوني خلاصه دعوتش كني يه جاي دنج(اين ديگه بستگي به ابتكار خودت داره) و رو مخش كار كني(تازه كلي هم منت ميذاري كه بابا دارم بهت آموزش كامپيوتر مفتي ميدم)اگر هم كه توي دو ماه روزگار نتونستي سر حرف رو باز كني كه بهتره با همون دوستاي سبيلت ساندويچ بخوري. راهنمايي: الف.ميتوني وقتي ميخواد موس رو تكون بده به بهانه اينكه دستش خوب نميگرده دستتو بذاري رو دستش تا كمكش كني. ب.واسه موقعي كه مي خواي عكس پشت زمينه بذاري سعي كن يي عكس از دوتا قناري يا از اين زن و مرد ها كه كنار ساحل در يه غروب واستادن رو بذاري. پ.موقع آهنگ گوش دادن آهنگ Love storyرو بذار ت.بابا چفدر بگم خوب خودتم ابتكار عمل داشته باش. 2.اگر طرف از كامپيوتر يه چيزايي حاليشه خوب ميتوني بهش اينترنت ياد بدي تازه كلي هم كلاس داره تازه ميتوني يه دونه وبلاگ هم واسش درست كني تا روز به روز حالات روحيش رو چك كني و خلاصه آمارش رو داشته باشي(ضمن اينكه مطمئن باش يه حرفايي هم اون داره كه بدش نمياد از طريق غير مستقيم بهت بفهمونه خوب چه چيزي بهتر از بلاگ) راهنمايي: الف.روش موس در همه جا كاربرد داره ب.موقع آموزش اينترنت تا مدتي بهش چت كردن رو ياد نده وگرنه كلاه رفته سرت. پ.واسه خودموني شدن تا دلت بخواد ميتوني ببريش تو سايت هاي مختلف كه همش از دوستي و اين حرفا داخلش نوشتن. 3.حالا فرض كن اينترنت هم وارد هست خوب بابا تو چت هر چي ميخواي بهش بگو.آدم وقتي چشماش تو چشم ديگه اي نيست راحت تر حرف ميزنه.فقط حواست باشه كه بذار بعد از 1 شب حرفاتو بزن كه اگر طرف شاكي شد بعدا بهش بگي خواب بودي و نميدونستي داري چي ميگي. راهنمايي: الف.ميتوني يه اسم ديگه هم داشته باشي و ناشناس باهاش اول دوست بشي و يك كمي اذيتش كني و بعد با اسم اصليت به عنوان يه ناجي و قهرمان وارد بشي و مثلا بگي آره طرف رو هك كردم و حالشو گرفتم. ب.يه دونه از اين جملات قصار هم جلوي اسمت توي استاتوست بذار(ترجيحا غمگين يا خيلي شاعرانه)مطمئن باش از روي كنجكاوي بهت ميگه چرا يه همچين چيزي نوشتي.اين خودش يه راهه واسه اينكه سر حرف رو باز كني. پ.هميشه يا چراغ خاموش بيا و يا busy و تا طرف بهت سلام كرد و پرسيد بيزي هستي بگو نه واسه شما عزيز. 4.اگر طرف توي همه چيز استاد بود اشكال نداره اصلا كم نياري ها هر چي گفت تو يه چيز ديگه بگو.مطمئن باش تا حالا كسي مثلا سايت CIA رو هك نكرده ولي تو حاضري جلو اون اين كار رو بكني(مواظب باش،اين جمله هيچ وقت يادت نره: كه ايميل هك كردن بچه بازي هست و تو نميكني و گرنه كارت در اومده) 5.اي بابا اگر طرف ديگه هيچ جور زير بار نرفت خوب بهت تبريك ميگم چون قبلا يه نفر ديگه زحمت آموزش رو كشيده و شما بهتره بري و به همسايتون واسه آموزش پيشنهاد بدي،آره داداش خودت رو الكي خسته نكن. نكته: به علت اينكه ممكن بود يه جورايي به بعضي از دوستان بر بخوره و باعث سوءتفاهم بشه روش تمپلت ساختن كه خودش بحثي مفصل داره رو درز گرفتم ولي خوب اينم يك راهش هست كه اگر ميخواين يادتون بدم بهم نامه بدين □ نوشته شده در ساعت 3:42 AM توسط باربد
● اين هم از اون سايت هاي خوشگل كه به درد عيد نوروز ميخوره كه آدم كلي ايده بگيره.اينم يكي ديگه.
□ نوشته شده در ساعت 3:35 AM توسط باربد
● داداش من ميخواي بري تحصن برو.ميخواي اعتراض كني بكن.تنت ميخاره دلت كتك ميخواد خوب بخور فقط يه چيز اونم اينكه بدون واسه كي اين كار ها رو ميكني و چي ميخواي.بعد نگي آقا گول خورديما.به نظر من مبارزه منفي بهترين روش واسه پيشبرد اهداف هست.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 3:31 AM توسط باربد November 23, 2002
● آقا هنوز با اون راهنمايي هاي حمام وكيل و اون حرفا نتونستي باهاش خودموني بشي،اي بابا.
اشكال نداره داداش يه راهي بهت پيشنهاد ميكنم اون ديگه رد خور نداره منتظر باشين □ نوشته شده در ساعت 2:51 AM توسط باربد
● آقا عجب اوضاعي شده وا،فكر كنم از بس جلو اين كامپيوتر نشستم دارم تغيير قيافه ميدم و خودم خبر ندارم.هر جا ميريم مهموني ميگن اه ....جان سلام خوب كه اومدي بيا عزيز اين كامپيوتر ما مثلا صبح ها ميرفت واسمون نون ميخريد حالا نميدونم چرا ديگه كار نميكنه بيا درستش كن.خلاصه آقا چايي مون سرد ميشه،ميوه درست گيرمون نمياد و خلاصه حسابي كلاه ميره سرمون.
□ نوشته شده در ساعت 2:47 AM توسط باربد
● چه با حال،مثلا هي حسين درخشان عزيز با تعجب اعلام ميكنه كه آقا فلان روزنامه انگليسي هم بلاگ دار شد غافل از اينكه ايراني اصلا تو همه چيز اند نوآوري هستن حالا همه اينا رو گفتم كه بگم بعله آقا بانك توسعه صادرات ايران هم وبلاگ داره.آقا چه مي كنه اين تب وبلاگ.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 2:39 AM توسط باربد November 20, 2002
● اينها هم يه گروه از بچه هاي دانشكده مهندسي كه به هم يه وبلاگ دارن به چه خوبي.
□ نوشته شده در ساعت 1:08 PM توسط باربد
● خيلي از آدماي اطرافم دلم گرفته.
از اوني كه زبون روزه رشوه ميگيره. از اوني كه زبون روزه پشت سر يكي ديگه حرف ميزنه از اوني كه فكر ميكنه همه مثل خودش خرن از اوني كه فكر ميكنه چون خودش سرش تو برفه بقيه نمي بيننش از اوني كه فقط به خاطر اينكه اون چيزي كه دلش مي خواد بشنوه حاضره دروغ بشنوه از اوني كه شديد فكر ميكنه داره فكر ميكنه ولي كاشكي ميرفت هندونه ميكاشت از اوني كه............................ از ديو و دد ملولم و انسانم....................... □ نوشته شده در ساعت 1:06 PM توسط باربد
● وقتي كه اينترنت قطع شده و نميدوني چكار كني و از طرفي هم از بيكاري داري منفر ميشي چكار ميكني؟
- ميري اتاقت رو تر و تميز ميكني. - بخاري اتاقت رو راه ميندازي. - يه كم به كامپيوترت ميرسي وراست و ريسش ميكني. - گردو ميشكني. - هر نيم ساعت يك بار يه دور توي خونه ميچرخي. - سريال هاي مسخره تلوزيون رو نگاه ميكني. - ميري به دوستت سر ميزني. - ميشيني به خيال خودت نكات فيلسوفانه مي نويسي. - از همه مهمتر اينكه بعد از مدتها يه شب مثل آدميزاد ميري و سرجات مي خوابي اونم سر شب. □ نوشته شده در ساعت 2:54 AM توسط باربد
● آقا به نظر من هيشكي نميتونست به اين قشنگي كه بعضيا ر زدن به دين دين رو از چشم مردم بندازه.
........................................................................................توي خيابون كه رد ميشي ميبيني آقا انگار نه انگار كه ماه رمضان هست.يه نفر داره سيگار ميكشه يكي ديگه دولپي داره لقمه ميزنه، تمام غذاخوري ها هم كه از دم باز هستن تازه اگر سالهاي قبل يه پارچه يا روزنامه اي ميزدن به شيشه مغازشون حالا همون رو هم نصفه نيمه زدن. من خودم روزه نميگيرم و كاري هم به كسي ندارم كه اعتقادش چيه ولي يه مسئله هست اونم اينكه به هر حال ما چه بخوايم و چه نخوايم دين و دينداري در كشور ما هنوز يك ارزش هست و عده زيادي هم به اين ارزش ها احترام ميذارن و به نظر من بايد به ارزش هاي عمومي احترام گذاشت. □ نوشته شده در ساعت 2:53 AM توسط باربد November 19, 2002 ........................................................................................ November 17, 2002
● آقا يك كيلو ميگوي تازه مي گيري(سعي كنيد واستون از جنوب بيارن واسه اينكه شما اگر از همون جنوب هم بگيرين اون ميگو حداقل مال دو روز قبلش هست،بهترين كار اينه كه هواي يه پرورش دهنده ميگو رو هميشه داشته باشين) بعد ميارين خونه و با آب ميشورينش كه اگر احيانا شن و خاكي داشته باشه تميز بشه.
بعد يك مقدار سبزيجات معطر رو ميشورين و با همون ساقه و ......و پياز خرد شده و يك كم سير و مقداري زرد چوبه مي اندازينش توي قابلمه و روش آب ميكنين و ميزارين روي اجاق تا غل غل كنه(يعني جوش بياد) ميگوها رو بصورت درسته و با كله و پوست و سبيل و...... مي اندازين توي قابلمه و يك مقدار هم نمك به اون اضافه مي كنين. بذارين حسابي جوش بخوره. هر از گاهي اون كف قرمز روي قابلمه رو يا قاشق جمع كنيد. بعد از اينكه حدود ربع ساعت گذشت ميگو ها رو در ميارين و مي برين سر سفره و ميريزينش توي يك دونه سيني. همونجا ميشينيد و يك كاسه سس هم ميزارين بغل دستتون و شروع ميكنيد يدونه يدونه ميگو رو برداشتن وكله اون رو ميكنيد وپوستش رو هم ميكنيد و ميگو رو ميزنيد توي سس و ميخورين.(بدون نون لطفا،واسه يه دفعه هم شده دست از ايراني بازي وردارين) نكته: - واسه يك كيلو ميگو اگر بيشتر از سه نفر باشين بعد باعث دلخوري ميشه از من گفتن بود. - ميگو ها رو يدونه يدونه بخورين آخه اگر مثلا يه تعدادي رو پوست بكنيد و بعد بخورين هم از دهن مي افته و هم اصلا تمام مزه و لطفش به اينه. - توي فرانسه و كلا اروپا محتويات سر كنده شده ميگو رو هم مك ميزنن و اون آب داخلش رو ميخورن(ميگن خوشمزه است ولي من امتحان نكردم) سس:يك كاسه سس مايونز رو داخلش به مقدار دلخواهتون(زياد بريزين بهتره)توش خيارشور رنده مي كنيد،اين ميشه سستون(فكر كنم بهش ميگن تارتار) □ نوشته شده در ساعت 4:37 AM توسط باربد
● يك عدد شيرازي ديگه اونم از نوع بهاريش ويك عدد شيرازي هم از كشور هميشه ابري انگلستان.
□ نوشته شده در ساعت 4:35 AM توسط باربد
● آقا صحنه از اين با حالتر ميشه اصلا كه بريد توي يك اداره و ببينيد توي قسمت دبيرخونه ميز پينگ پنگ گذاشتن.
........................................................................................بعد ميگن به كارمند ها اهميت نميدن،تازه همون كارمند وقتي بهش ميگم آقا اين دفترچه رو تعويض كن ميگه بايد صبح مي اومدي و حالا برو فردا بيا.ميگم من از يه شهر ديگه اومدم،ميگه خوب برو يه چرخي بزن نيم ساعت ديگه بيا. برميگردم،ميبينم تازه تا رسيدم شروع كرده كارهاي من رو انجام بده و تازه هيچ كار ديگه اي هم نداشته.حالا كار من چي بوده،بايد 5 يا 6 تا صفحه پرينت ميگرفته و وبعد اونها رو منگنه ميكرده.خسته نباشن! □ نوشته شده در ساعت 4:25 AM توسط باربد November 14, 2002
● آقا يادته چند روز پيش گفتم هيچ چيز نميتونه خوشحالم كنه،حالا آقا شديدا خوشحالم!هيچ خبري هم نيستا نه پولي بهم رسيده نه خبر خوش خاصي بهم رسيده،نه عشقم بهم جواب مثبت داده و نه حتي موسيقي خوب و جالبي گيرم اومده.
فقط و فقط يه چيزي در خودم پيدا كردم،اونم اينكه فهميدم بابا خيلي كارم از اين حرفا درست تره.اصلا ميدونيد من هميشه از به اين اعتقاد داشتم كه يه نيروي عظيمي درون هر شخص هست كه اگه بتونه فعالش كنه اونوقت هيچي نميتونه سد راهش بشه.حالا احساس ميكنم غول چراغ داره يواش يواش بيرون مياد □ نوشته شده در ساعت 1:19 PM توسط باربد
● اناري ميكنم دانه
.....................كاش دانه دل آدمها هم پيدا بود □ نوشته شده در ساعت 1:18 PM توسط باربد
● آقا دست اندركاران يك دوهفته نامه يه نامه فرستادن و اول به همه شيرازي ها سلام رسوندن و بعد دعوتتون كردن كه از مجله اينترنتيشون به نام فروغ ديدن كنيد
□ نوشته شده در ساعت 1:18 PM توسط باربد
● دارم ميرم دنبال دوستم كه با هم بريم بيرون.
مكان:توي زرگري سر ولي عصر دور باغچه دور ميزنم هي چراغ ميزنم وهي چراغ ميزنم آخر كار هم بووووووووووووق شترق يه پرايده كه داره عقب عقب مياد ميزنه به جلوي ماشين.پياده ميشم ببينم چي شده.يه كم سپر رفته تو و شيشه چراغي كه ترك داشت نصف شده. راننده يه دختره.پيش خودم ميگم خوب اونم مثل خواهرم حالا زده به ماشين اينم كه الحمدالله يه جاي سالم داخلش نيست منم يه موقع چيزي بارش نكنم طرف غرورش شكسته بشه.آخه خودش به اندازه كافي ترسيده. يه دفعه يه نره الاغ هم از بغل دست راننده پياده ميشه. آفاهه:عزيزم يه كم برو جلو ببينم چي شده. من:سپر من رفته داخل.(تو دلم ميگم آخه خ.ج حالا عزيزم عزيزم رو بذاز واسه بعد) آقاهه خ.ج:خوب چيزي نشده من:(تو دلم ،آخه م.ق نميگه آقا خيلي چيزي نشده كه حداقل من دلم خوش بشه) من:سپر رفته داخل ولي خوب اشكال نداره،چيزي نيست برو. آقاهه خ.ج م.ق:خوب يا علي من:تو دلم(مرديكه يه ببخشيد هم نميگه،انگار داره با عمله در خونش حرف ميزنه) خلاصه آقا آخه آدم چي بگه.اصلا دلم نميخواست جلو دختره طرف رو خيط كنم.بگو آخه گوزو ديگه نامردي و اينكه آره نشون بدي من از كسي نميترسم شد كلاس.حيف كه عارم ميشه با اين آدما دهن به دهن بشم و هم دلم واسه پسره سوخت كه نخواد به خاطر قمپز در كردن شبش خراب بشه و گرنه باباش رو مي آوردم جلو چشش. حروف بالامخفف فحش هاي ركيك هستن □ نوشته شده در ساعت 1:16 PM توسط باربد
● آقا يه آدمي رو در نظر بگيريد كه خيلي اهل شعر و ادب هست بعد شديدا هم اون شعرا روش تاثير گذاشتن و طرف حسابي افتاده و مبادي آداب هست ضمن اينكه از دماغ فيل هم نيوفتاده و اينكه شديدا ميتونه واسه خودش بشينه و يه مشت آدم رو كه معلوم نيست از كجا در رفتن رو ساعت ها ببينه و خسه نشه و فكر كنم خوشش هم بياد ازشون لاغر تر از اون چيزي هم كه تو نظزت بوده باشه واهل اينم باشه كه وقتي يه سئوالي ازش ميكني بشينه قشنگ حاليت كنه.خب حالا اگر تونستين در نظرتون اينا رو بياريد يه جورايي صاحب اين بلاگ رو تصور كردين
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 1:13 PM توسط باربد November 13, 2002
● خوب اگر دوست خارجكي دارين و مي خواين يه تريپ خوراك شيرازي بياين چي بهتر از سلاد شيرازي
□ نوشته شده در ساعت 2:36 PM توسط باربد
● به زودي يه روش پخت ميگو رو مي نويسم كه انگشتاتون رو هم باهاش بخورين
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 1:46 PM توسط باربد November 12, 2002
● احساس بدي دارم،دورو برم خيلي شلوغ شده منم يه عادتي كه دارم اينه كه نميخوام با آدما همينطور سرسري باشم و سلام عليم آبكي داشته باشم.ولي خوب يه جورايي دارم اينجوري ميشم،ضمن اينكه وقتي اينجوري شده به هر حال به اين فكر ميكني كه خوب اين همه آدم دورت هست به هر حال بايد يه سودي هم واسه تو داشته باشه و اينجاست كه.............
هيچ علاجي هم ندارم جز اينكه خيلي حواسم رو به خودم جمع كنم و خدا رو هم به كمك بطلبم. و خواندن يه شعر از حافظ واسه تسكين و آرامش. خدايا دوست دارم. □ نوشته شده در ساعت 11:45 AM توسط باربد
● آقا شديدا احساس بدي دارم و نا اميد شدم از خودم(شايدم اون عكاسه مشكل منتاليته داشته)،رفته بودم جايي چند تا عكس آتليه بگيرم.وقتي رفتم بگيرمشون ديدم واسه اينكه عكس رو در پاكت خودش بذارن مشخصات من رو روي پاكت نوشتن.آقايي 28 ساله با پيراهن آبي!
□ نوشته شده در ساعت 11:44 AM توسط باربد
● سلام
........................................................................................سلام روزه اي؟ آره،از كجا فهميدي؟ اوممممممممم حتما از خشكي لبم ................ يا از بي رمقيم و رنگ پريدگيم ............... شايدم از هاله نوراني دور سرم ........لطفا حرف نزن،خفه شدم □ نوشته شده در ساعت 11:43 AM توسط باربد November 11, 2002
● اين هم يه بلاگ ديگه كه شيرازي هست،اگر بتونه خوب ببينه و بنويسه فكر كنم چيز جالبي از آب در بياد.اينم يه شيرازي ديگه.
□ نوشته شده در ساعت 12:35 PM توسط باربد
● عمرا اينترنت سكته اي نديده باشين،اگر ميخواين ببينيد بريد از همين ISP جديده كه هي تبليغ ميكنه تو تلوزيون و فكر ميكنه داره لطف ميكنه و دو ساعت هم مفتي به مردم جايزه ميده يه كارت بخرين.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:11 PM توسط باربد November 09, 2002
● اي بابا من آخرش ميرم يه شركت ميزنم فقط به اين خاطر كه منشي بگيرم،اگر شد يه ISP ميزنم.اصلا يه چيزي با اين همسرالدوله يه نهضت راه ميندازيم به نام نهضت وبلاگ نويس كردن منشيان مراكز اينترنتي.
□ نوشته شده در ساعت 10:56 AM توسط باربد
● هر يكي از اين اتفاقايي كه تو مملكت ما مي افته جاي ديگه اتفاق مي افتاد واسه يه آشوب و يه مدت لرزيدن حداقل پايه هاي يك وزارت خانه بس بود.مثلا همين گوشت هاي آلوده و يا اين جريان سرم هاي حيواني كه در بيمارستان ها توزيع شده و يا مورد هاي ذيگه اي كه به رسانه ها كشيده نميشه.هر چنذ كه مردم ما يه مدت هست ديگه سرشون تو لاك خودشون هست و يه جورايي شديد بي تفاوت شدن به همه چيز.
ولي يه نكته هست كه به نظرم لازم هست كه بگم:اينكه به هر حال خيلي ها چه در خارج و چه در داخل كشور بدشون نمياد مملكت دچار هرج و مرج اجتماعي بشه چون به هر حال منافعشون اينجوري تامين ميشه و اين رو هم در نظر بگيريد كه يه همچين كارهايي مثل وارد كردن اين همه گوشت آلوده و يا راه يابي سرم حيواني كه فقط در شبكه دامپزشكي موجود هست به شبكه پزشكي كه اصلا هيچ ارتباط سازماني با هم ندارن احتياج به يه پشتوانه بزرگ مالي و دست داشتن در سازمانهاي مختلف داره و يه كمي بو داره. □ نوشته شده در ساعت 10:52 AM توسط باربد
● گزارشي از كنسرت موسيقي استاد شجريان در تورنتو رو مي تونيد در بلاگ حرا بخونيد.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 7:44 AM توسط باربد November 07, 2002
● اين جريان رو دوست خوبم كاوه كه موسيقي خونده والان سرپرست گروه صدا و سيما شده برام تعريف كرد كه:
........................................................................................آقا رفته بودم تهران مسافرت و خونه عموم بودم نشسته بوديم دور هم و داشتيم يكي از اين كانال هاي فارسي خارج رو ميديديم و يكي از اون برنامه هاي ترانه هاي درخواستي بود.هي يه نفر زنگ ميزد و درخواست يه آهنگ ميكرد و اونا هم يه ترانه ميذاشتن و من از بچه ها ميپرسيدم خب اين كيه؟اون كيه؟اون اسمش چيه؟اون چرا شلوارش پارست؟اين يكي چرا الكي هي تكون يمخوره؟آخه هيچ كدومشون رو نميشناختم. كه يه دفعه ديدم زن عموم طاقت نياورد و گفت كاوه جان ما رو بگو هي جلو در و همسايه و فاميل ميگفتيم كاوه داره موسيقي ميخونه اين چه مدرسه اي هست شما ميرين،چرا هيچي يادتون نميدن؟! □ نوشته شده در ساعت 11:36 AM توسط باربد November 06, 2002
● اينم يه بلاگ نويس شيرازي ديگه،فقط يادتون باشه ازش بپرسيد با كنتورش چكار كرده كه اينجوري شماره انداخته.اينم يه شيرازي ديگه.
□ نوشته شده در ساعت 12:10 PM توسط باربد
● خيلي جالبه،هر سال آخر ماه رمضان متوجه ميشدن كه سوتي دادن وتاريخ ها رو قاطي كردن و ملت مومن و خداجو رو سركار گذاشتن.حالا امسال اومدن از اول اينكار رو كردن يعني امسال با كشور هاي همسايه هماهنگ عمل كردن كه بعدا ضايع نشه،فقطخدا كنه آخرش يك دفعه قاطي نشه(اگر بشه خيلي جالب و خنده دار ميشه).راستي خدا كجاست كه هي ميگن ملت خداجو،مگه زبونم لال گم شده.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:10 PM توسط باربد November 04, 2002
● خيلي وقته كه هيچي واقعا و از ته دل خوشحالم نميكنه،هيچي!حرف روز و ماه نيست،خيلي وقته.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 11:19 AM توسط باربد November 01, 2002
● سلام
........................................................................................جاي همه خالي رفتيم تخت جمشيد،همونجايي كه هروقت بري بازم واست تازگي داره،هروقت بري دلت ميخواد داد بزني آهاي ببينيد كه چي بوديم!آهاي تو رو به هر كي كه مي پرستين خودتون رو به عمر طولاني اما لاشه خوردن عادت ندين عقاب بمونيد كم بمونيد اما با افتخار و در اوج. والبته همون جايي كه هر دفعه ميري غصه ت زياد تر ميشه وقتي ميبيني بازم يه چيزي كمه و يه جاي ديگه بيشتر خراب شده.آري تخت جمشيد هر روز بدتر .........نه دلم نمي خواد بگم. با كي رفتيم؟خوب بابا جان اين كه پرسيدن نداره با همون بلاگر ها ديگه. نكات گردش در تخت جمشيد: -آقا اگر قراره ساعت معين جايي باشين خوب باشين ديگه. -آقا راننده با حال و كار درست توي گردش رفتن يكي از چيزايي كه با هيچي نميشه عوضش كرد. -چقدر خوبه يادتون باشه كه صبحانه خونه بخورين. -چقدر خوبه يه نفر همراهتون باشه كه عضو............باشه. -آقا محيط زيست ما خانه ما. -بچه نشين روي اين سنگ ها اينا قراره تا 2000 سال ديگه بمونه. -بفرمايد كالباس. -نه ما از اونا كه شما خوردين دوست نداريم(وقتي ظرف خاليه خوب غير از اين چي بگم) -آقا اگر مي خواين ليدر بشين حاضرم تجربياتم رو در اختيارتون بذارم ولي به قرآن بايد خاك اين كار رو خورده باشي. -اين بالايي رو جدي نوشتم. -آقا شوخي نكن اينجوري، من كمرم درده. □ نوشته شده در ساعت 8:30 AM توسط باربد
|