| |
جريان زندگى من |
November 01, 2002
● سلام
........................................................................................جاي همه خالي رفتيم تخت جمشيد،همونجايي كه هروقت بري بازم واست تازگي داره،هروقت بري دلت ميخواد داد بزني آهاي ببينيد كه چي بوديم!آهاي تو رو به هر كي كه مي پرستين خودتون رو به عمر طولاني اما لاشه خوردن عادت ندين عقاب بمونيد كم بمونيد اما با افتخار و در اوج. والبته همون جايي كه هر دفعه ميري غصه ت زياد تر ميشه وقتي ميبيني بازم يه چيزي كمه و يه جاي ديگه بيشتر خراب شده.آري تخت جمشيد هر روز بدتر .........نه دلم نمي خواد بگم. با كي رفتيم؟خوب بابا جان اين كه پرسيدن نداره با همون بلاگر ها ديگه. نكات گردش در تخت جمشيد: -آقا اگر قراره ساعت معين جايي باشين خوب باشين ديگه. -آقا راننده با حال و كار درست توي گردش رفتن يكي از چيزايي كه با هيچي نميشه عوضش كرد. -چقدر خوبه يادتون باشه كه صبحانه خونه بخورين. -چقدر خوبه يه نفر همراهتون باشه كه عضو............باشه. -آقا محيط زيست ما خانه ما. -بچه نشين روي اين سنگ ها اينا قراره تا 2000 سال ديگه بمونه. -بفرمايد كالباس. -نه ما از اونا كه شما خوردين دوست نداريم(وقتي ظرف خاليه خوب غير از اين چي بگم) -آقا اگر مي خواين ليدر بشين حاضرم تجربياتم رو در اختيارتون بذارم ولي به قرآن بايد خاك اين كار رو خورده باشي. -اين بالايي رو جدي نوشتم. -آقا شوخي نكن اينجوري، من كمرم درده. □ نوشته شده در ساعت 8:30 AM توسط باربد
|