| |
جريان زندگى من |
March 30, 2002
● هيچ توجه كردين چرا هر كارى كه ما انجام ميديم به هر حال با سياست يه جورى رابطه داره.هميشه از اينكه مثلا مردم كشور آمريكا در مورد مسائل سياسى اطلاعاتى ندارن به خودم مىگفتم اوه اوه چقدر اينا خنگن و چقدر پرت هستن اما يه مدت به اين فكر مىكنم خوب اگر هر كسى كار خودش رو انجام بده كه بهتر هست(نگيد اونا به وسيله خود حكامشون از اينجور مسائل دور نگه داشته ميشن اينو خودم مىدونم ولى اونجا همه كه خنگ نيستن كه خودشون اگر بخوان يه چيزى رو بفهمن نرن دنبالش) مثلا در نظر بگيريد يه هنرمند اگر تمام ذهنشو به مسائل هنرىمعطوف كنه مسلما آثار بهترى رو خلق مىكنه تا مثلا اگر بخواد مثل فيلم سازهاى ما هم در مورد عشق بگه هم در مورد فقر اجتماعى و هم در مورد سياست.
□ نوشته شده در ساعت 9:06 PM توسط باربد
● راستى به نظر من(از لحاظ علم روانشناسى هم همينطور هست) عشق زن و شوهرى بين دو تا آدم كه اختلاف سنى زياد دارن ناشى از مسائل روانى هست(عقده ها و نيازهاى سركوب شده) و يا از روى زياده خواهى و عياشى هست.
□ نوشته شده در ساعت 9:05 PM توسط باربد
● فيلم شام آخر رو ديديد!خب اگر نديديد چيزى از دست ندادين.هنگام ديدن فيلم چند بار خواستم بلندشم بيام بيرون (حالم داشت به هم مىخورداز فيلم)
ولى طاقت آوردم و تا آخر نشستم به نظر من براى نقد يك چيز بايد حتما اول اون رو بفهمى تا بتونى حسابى بكوبيش مگر اينكه ديگه اون اثر خيلى پرت باشه.(جملات حكيمانه رو دريابيد)ولى از حق نگذريم يه موضوعى تو فيلم بود كه ذهن منو مشغول كرد ا.نم اين مسئله عشق زمينى،يادمه تو مدرسه اينقدر تو كلمون مىكردن عشق آسمانىعشق آسمانى كه حتى وقتى به ذهنم عشق زمينىخطور مىكرد ميگفتم استغقرا... و فكر مىكردم كه اگر به غير از عشق آسمانى به فكر عشق ديگر باشم مشرك شدم.اما حالا اعتقاد راسخ دارم كه اگر عشق زمينى (نه فقط به جنس مخالف حتى به اشيا) نداشته باشى يه جاى كار مىلنگه. برگ درختان سبز در نظر هوشيار هر ورقش دفتريست معرفت كردگار. □ نوشته شده در ساعت 9:03 PM توسط باربد
● خب از كجا شروع كنم،اها اول اينكه دو نفر ديگه به صفحه شيرازىها پيوستن اولى همانا ياوه هاى عاشقانه يك من هست كه البته اصلا بهش نمياد شيرازى باشه(جدىنگير) دومى هم كه به خاطر عكسها و شعرهايى كه در بلاگش گذاشته شهروند افتخارى هست و اسم بلاگش هم بشنو از نى(البته دليل اصلى شهروند افتخارى شدنش اينه كه تو وبلاگش به من گفته كاكوشيرازى با حال،مىدونيد اينو جدى ميگم تا حالا فكر نكنم كسىبه من گفته باشه با حال).
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 9:02 PM توسط باربد March 28, 2002
● آقا نمىدونم چرا اينجورى شدم اصلا امسال نه باغ ارم رفتم نه حافظيه نه سعديه نه حتى مسافرت ...... اصلا نمىدونم چرا البته يه چيزى هست اونم اينكه خيلى براى گردش رفتن وابسته به دوستانم شدم.
□ نوشته شده در ساعت 1:56 AM توسط باربد
● اين آقا محسن هم معلومه خيلى ازخودش خوشش مياد مثل يه نفر ديگه كه اونم اومده شيراز و شديدا گرمايى هستش
□ نوشته شده در ساعت 1:52 AM توسط باربد
● يه نفر ديگه به شيرازى ها اضافه شد.آقا محسن البته يه نفر هم قبلا اضافه شده بود كه همانا يك سايه مىباشد كه خيلى هم آسه اومد و شديدا مرموز مىنويسه:-))
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 1:51 AM توسط باربد March 26, 2002
● اين صفحه درباره آزادى هم كه قول داده بودم بالاخره فعلا فعال شد تا بد قولى نكرده باشم.فقط دو تا مسئله،اول اينكه هنوز نمىدونم چه اسمى روش بذارم و ديگه اينكه اميدوارم شما هم به پربار شدنش به من كمك كنيد.(يه فكرى هم واسه فونتش حتما مىكنم)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:02 AM توسط باربد March 25, 2002
● هر وقت تو ملاصدرا مىرفتم ميديدم رو در و ديوار رو پر كردن از اسم اين سايت تا اينكه چند روز پيش بش سر زدم و ديدم نه بابا جاى جالبى هست.
□ نوشته شده در ساعت 11:46 PM توسط باربد
● آقا تو اين دو روز همش هم خواب نبودم كه يعنى هم مىخوابم و هم كتاب مىخونم،دارم يكى از كتابهاى در دست خوندن رو تموم مىكنم(تا امشب فكر كنم تمام ميشه).سالن شش خاطرات ابراهيم نبوى در زندان(اگر كسى رو تو زندان دارين حتماحتما بخونيدش)
□ نوشته شده در ساعت 7:55 AM توسط باربد
● كلى حرف مىخواستم بزنم كه الان يادم نيست.
تعطيلى واقعىتر از اين نميشه الان دو روز هست كه پام رو از در خونه بيرون نگذاشتم همش درازكش افتادم يه ور مامان هم كه همش داره غر ميزنه به من و بابا كه حالا هم كه تعطيل هست و دور هم هستيم شما همش خوابيد(آخه ما كمتر پيش مياد همه با هم تو خونه باشيم)اين چند روزه هم به خاطر عزادارى هيچ بنىبشرى كار نميكنه و به همين دليل ما هم كارى نداريم(چقده خوووووووووبه) □ نوشته شده در ساعت 7:55 AM توسط باربد
● گومپ،گومپ،گومپ زنجير،سينه زدن مظلوم آقاااااااااا حسين. با اينكه از بچگى اطرافم رو آدماى مذهبى پر كردن و باز با اينكه خودم خيلى تو مسائل دينى آدمى هستم كه سعى ميكنم اطلاعات كسب كنم اما هنوز فلسفه اين كارها رو نفهميدم.در نظر من امام حسين اون كسى نيست بچه قنداقى رو گرفت سردست و داد زد اگر به من رحم نمىكنيد به اين طفل رحم كنيد براى من امام حسين(ع) كسى هست كه فرياد زد اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد.اصلا ايشون واسه اين بلند نشد بره تو بر بيابون كه بخواد امر به كارى بكنه يا جلو گناهى رو بگيره مگر برادرش يا پدرش همين شرايط رو در زمان خودشون نداشتن به نظر من اصل ماجرا اين بود كه به ما ياد بده كه آقا جون زير بار زور نريد وگرنه تا وقتى يزيد حرف بيعت اجبارى گرفتن رو به ميان نياورده بود كه خبرى نبود.اون مىخواست بفهمونه كه اگر ايمان داريد يه عقيده و فكرتون براى اون بجنگيدتا سر حد مرگ كه مرگ در راه عقيده خودش جاودانگى هست.حالا يه عده اومدن(الان نه ها در طول تاريخ) و فقط ياد گرفتن بيان و چون دلشون از اطراف پره اونجا و يه نفر هى زر بزنه آقا رو اينطورى كشتن يا مثلا تشنه بود.بابا تا حالا چند نفر اومدن بگن آقاخانواده،زندگى و راحتيش رو فدا كرد تا بقيه ببينن ميشه حتى با مردن هم پايه هاى يه حكومت زورگو رو لرزوند و اون رو خوار كرد.يا چند نفر در برابر اينى كه يه عده ميگن امام حسين واسه اينكه زمين هاى ابا واجداديش رو مىخواستن مصادره كنن رفت به جنگ يزيد استدلال آوردن اخه احمق جون كسى كه در بند مال دنياست اونم با اعتبارى كه نوه پيامبر بودن واسش داره خيلى راحت ميتونه با حكومت بسازه و بيشتر هم گيرش بياد.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 7:54 AM توسط باربد March 24, 2002
● آقا ميگن زمستون ميره و رو سياهى به زغال(ذغال؟)ميمونه.بعله نوروزامسال هم گذشت و فقط در تاريخ ميمونه كه يه عده مىخواستن نوروز رو به دهن مردم زهر كنن ولى زهى خيال باطل.ولى امسال سال خيلى خوبى فكر نكنم باشه(قبل از عيد حدس ميزدم امسال سال امام حسين(ع) باشه) آخه ميدونيد ما از امام حسين فقط جنبه امر به معروف و..... رو ميخوان بهمون نشون بدن.فردا در اين مورد بيشتر مىنويسم.
□ نوشته شده در ساعت 8:32 AM توسط باربد
● سال نو اونم در دامان طبيعت در كارگاه اونم با خانواده محترم خيلى لذت بخش بود مخصوصا اينكه اونجا تا ساعت 9 راحت بخوابى.(آخه من معمولا خيلى كه بخوابم ديگه ساعت هفت،هفت ونيم بيدار ميشم)از قبل سال تحويل بگم كه تا 10 دقيقه قبل از سال تحويل داشتم مامان اينها رو ميرسوندم كارگاه و خلاصه نزديك بود سال تحويل رو توى ماشين باشيم.خدا رو شكر اونجا وسايل سمعىبصرى (علمك شيطان)در حد مكفى موجود هست و مجبور نبوديم به اراجيف وطنى گوش بديم منم كه مثل نديد بديدها همش در حال كانال عوض كردن بودم.(امروز بهم ثابت شد هنوز با كلاس نشدم آخه بعد از مدت ها تو خونه رو زمين غذا خوردم و ديدم چقدر بهم بيشتر چسبيد و چه اشتهايى بهم زده بودم)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 8:32 AM توسط باربد March 20, 2002
● سال نو مبارك
........................................................................................هر چند كه امسال مىخواستن عيد درست برگزار نشه ولى مردم واقعا نشون دادن كه هنوز هم اميد در دلهاشون هست و منتظر هستن كه به هر بهانه اى كه شده نشون بدن هنوز زنده هستن.به اميد سالى نيكو براى شما. □ نوشته شده در ساعت 1:23 AM توسط باربد March 17, 2002
● چند روز پيش يكى از آقايون مراجع كه همشهرى ما هم هستن درباره اين GoldQuestكه مدتى هست مخصوصا تو شيراز فراگيرشده فتوا دادن كه به علت اينكه معامله در ايران انجام نميشه حرام است.به نظر من كه واسه روحانيت ما اگر اعتبارى هم مونده باشه با اين كارها و اين جور نظر دادن ها اين اعتبار داره كاملا از دست ميره.مىدونيد اين آقايون چون كسى تو كارشون چون و چرا نميكنه واسه همين ساده انگار شدن و اصلا سعىنميكنن كه در مورد مسائل تحقيق لازم رو بكنن.مثلا همين جريان گلد كوئست به نظر من نميشه حرامش كرد چون از نظر شرعى با قوانين شرع منافاتى نداره(كلاه شرعى)اما به نظر من با دلايلى منطقى(اقتصادى) به راحتى ميشه اون رو مكروه واجبش كرد.
اصلا به نظر من يكى از دلايلى كه روحانيت ديگه اون تاثير قديمش رو نداره و مثل قديم كه حكمش تا درون دربار هم نفوذ داشت نيست اينه كه روحانيت خودش رو از مردم جدا كرده و ارتباط مستقيم با مردم كوچه و بازار نداره و واسه همين نميتونه واقعيت جامعه رو به صورتى كه واقعا هست شفاف و بدون حب و بغض اطرافين ببينه. راستى يه چيز ديگه،من خودم آدمى هستم كه واسه دين و ديندارها و حافظان دين احترام خاصى قائل هستم ولى تا حالا فكر كردين چند درصد از اين روحانيون وارث افرادى مثل ميرزاى شيرازى هستن و چند درصد از اونها وارث افرادى هستن كه از روحانى بودن واسه محلل شدن استفاده مىكردن. □ نوشته شده در ساعت 11:40 PM توسط باربد
● ديروز رفتم نمايشگاه پايان نامه عنصراول.كارهاشون جالب بود ولى جالبتر از اون استقبال شايانى بود كه مسئولين دانشكدشون به عمل آورده بودن!جريان كاملشو وقتى خودش نوشت بخونيد.به نظر من يه اشكال بزرگى كه جامعه ما داره اينه كه همه مىخوان عقده هاشون رو سر جوونا در بيارن
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 11:34 PM توسط باربد March 16, 2002
● اين سايت همون گروه جازى كه واسه موسيقى فجر در شيراز برنامه داشتن و من هم خيلى باهاشون حال كردم هست.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 2:14 AM توسط باربد March 11, 2002
● الان كه دارم مىنويسم اصلا دلم نميخواست اين كاررو بكنم يعنى اصلا حسش نبود ولى از بس حالم يك دفعه ريخت بهم دارم مىنويسم(فكر كنم از جمله بنديام معلومه در چه حالىهستم)يه چيزى رو بگم:من اصلا از اول نمىخواستم وبلاگ بنويسم يعنى من اصولا عادت ندارم مكنونات قلبيم رو به كسى به جز يكىدو تا ازدوستانم و خواهرم(اونم با چندين درجه تخفيف) بگم.ولى بعد ديدم خوب اگر بيست سال ديگه اينا رو بخونم خيلى با حال ميشه،اما حالا ميبينم من دارم واقعا جريانات اطرافم رو بيشتر ميگم تا اون احساسات خودم رو.البته همه احساسات رو نميشه نوشت مثلا من بعضى وقتا كه يه آهنگ زيبا گوش مىكنم دلم مىخواد پاشم و زمين رو گاز بزنم(دقيقا همين احساس رو دارم)يا بلندشم يه نفر رو اينقدر ماچ كنم كه نگو.
به هر حال؛ گفتم كه يه مدتيه حالم سرجاش نيست حسابى آب و روغنم قاطى شده.كار رفتنم به خاطر اين سربازى لعنتى گير افتاده،احساس تنهايى شديد مىكنم.نميدونم چرا اگر از يه نفر خوشم اومده باشه نميتونم برم صاف تو چشاش نگاه كنم و بگم من از شما خوشم مياد و مىخوام با شما دوست بشم.دوستام ميگن آقا جون اول بايد خودتو نشون بدى تا تو دلش خودتو جا كنى بعد يواش يواش هى تو بگى نميدونم مثلا امروز هوا خوبه،شما(نه تو)چه كتابايى مىخونيد،اهل هنريد و هزار تا بامبول بازى ديگه.(كاشكى وبلاگخون بود).هر چى كار ميكنيم و زحمت مىكشيم پولش قلمبه ميره تو دست دلال ها و فقط يه بخور و نميرى(به نسبت زحمتى كه ميكشيم)ميمونه واسه خودمون تا بتونيم پول نزول طلب كار ها رو بديم.دولت بوسيله يه مشت دلال كلاش خدا تومن(خدا تومن واقعى)ازمون جنسى رو كه بايد كيلوئى 4$ مىخريده به نصف قيمت خريده (به خاطر يه مشت بىعرضه كه نتونستن بازاريابى درست بكنن)تازه پولش رو هم نميده(اگر قرار داد خريد رو ببينيد به روح نويسنده قرارداد تركمان چاى درود مىفرستين).............داشتم ميپكيدم.من عادت دارم وقتى حافظ مىخونم چند تا شعر رو به صورت اتفاقى پشت سر هم بخونم،اين چند روز كه قاطيم، هر دفعه كه حافظ خوندم هميشه يكى از شعر هاش اين بوده،البته نكته جالب توجه اون واسه من اين مصرع آخرشه كه ميگه:تو خود حجاب خودى حافظ از ميان بر خيز □ نوشته شده در ساعت 3:32 AM توسط باربد
● يه چيزى رو توجه كردين:تيم ملى جمهورى اسلامى ايران.نميدونم چرا بايد يه تيم ورزشى كه نماينده يه ملت هست رو به خاطر يه مشت كم ذهنى ها و صلب انديشى ها به عنوان تيم يه نوع حكومت صدا كرد.توجه كردين كدوم كشور ها سعى ميكنن تيم كشورشون رو به عنوان حكومتشون بشناسونن(چين،كره شمالى همين دو تا كافيه)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 3:30 AM توسط باربد March 06, 2002
● آقا به يه نتايجى نسبت به آهنگ دامبولى رسيدم كه بعدا واستون ميگم ولى فعلا شما ها بگيد از ديد شما چه آهنگى رو دامبولى مىدونيد.حتما نظرتون رو واسم بفرستيد.
□ نوشته شده در ساعت 1:59 AM توسط باربد
● الان دارم نوار جديد استاد شجريان رو گوش مىكنم نوار بدى نيست البته به نظرم نوار قبلى بهتر بود ولى اينم ويژگى خودشو داره ولى به نظرم كلامش گنگ هست و كلا از شجريان بيش از اين انتظار هست.ضمنا اون تصنيف آخرى(غم عشق)خيلى نسبت به نوار كل نوار نچسب هست(فكر كنم اونجا اساتيد مجلس عروسى هم رفته بودن)
□ نوشته شده در ساعت 1:55 AM توسط باربد
● آقا چه حالى ميشيد اگر ببينيد تو كتابچه اى كه واسه برنامه تون چاپ شده اسمه نوازنده قبلى كه شما حالا جاش كار مىكنيد بجاى اسم شما نوشته شده باشه......بگذريم ولى اجراى نسبتا خوبى بود(نسبت به اجرا قبلى).راستى آقا اگر دعوتنامه برنامه ها گيرتون نيومده و دانشجو هم هستيد(يا اگر قيافتون هنوز به دانشجوها مىخوره)بريد بخش ادبيات دانشكده علوم و بگيريد(البته اگر مثل من خوش تيپ باشيد واون دختر خانمه مسئول هم باشه كه مىتونيد مثل من شش بار كارت بگيريد)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 1:54 AM توسط باربد March 03, 2002
● صفحه اى كه قول دادم درباره آزادى توش بنويسم داره يواش يواش آماده ميشه.
□ نوشته شده در ساعت 1:41 AM توسط باربد
● سلام
........................................................................................از تمام دوستانىكه با نامه،كارت،پيام و البته حضورى تولدم رو تبريك گفتن ممنونم.به هر حال نذاشتن ديروز بهم بد بگذره. از ميترا و شهرزاد عزيز كه حسابى حول شده بودن و تولدم رو دو روز زودتر يادآورى كردن (مخصوصا با هديه زيبا و ماندگارشون)تشكر ميكنم.خلاصه آقا ميگن هزارتا دوست كمه واقعا راست گفتن.من كه دوستام واقعا نقش اساسى در زندگيم دارن كه بدون اونا واقعا نميدونم چيكار ميكردم. □ نوشته شده در ساعت 1:41 AM توسط باربد March 01, 2002
● ديگه اينكه اگر كنسرت قبلى ما نتونستيد بيائيد و حالا دلتون مىسوزه كه چرا نيومدين و منو نديدين يه فرصت ديگه دارين كه بيائيد برنامه ما رو ببينيد.روزشو بعد ميگم.(آخر تبليغات)
□ نوشته شده در ساعت 3:09 AM توسط باربد
● آقا يه چيز ميگم شايد حالتون بد بشه يا بگين اينا چيه مىنويسى.ولى به نظرم خيلى مهمه واسه همينم ميگم.
آقا اگر ناراحتى لثه نداريد و مرتب مسواك ميزنيد و كلا بهداشت دهان رو رعايت مى كنيد ولى دهنتون بو ميده حتما آب زياد بخوريد كه به خاطر كم آب خوردنه.كاشكى يكى كه ميشناسمش و واقعا آدم تميز و ضمنا خوش تيپى هم هست اينا رو مىخوند. □ نوشته شده در ساعت 3:09 AM توسط باربد
● راستى آقا فردا(آره يازده اسفند) يه خبرى هست،اونم اينه كه فردا.........تولده.............................من هست.خواهش ميكنم حداقل واسه تولدم يه چند تا نامه بدين منم بتونم جلو بعضيا پز بدم.
□ نوشته شده در ساعت 3:08 AM توسط باربد
● به نظر من هر جا كه بحث تعصب و خرافه و پايبندى به اصولى كه منشا اونها معلوم نيست پيش مياد و با علم به خاطر اينكه يه عده نميتونن كنار بيان و اگر علم بياد وسط اونها رسوا ميشن نتيجه اش اين ميشه كه فن و تخصص عقب مىمونه.(اين رو دقيقا در ارتباط با بعضى از نوازنده هاى دف گفتم)
□ نوشته شده در ساعت 3:05 AM توسط باربد
● عجب مسابقه موسيقى بود اين جشنواره استانى فارس، سال به سال دريغ از پارسال.پارسال هم تعداد بيشتر بود هم كيفيت بالاتر.از نحوه برگزارى كه ديگه نپرسيد روز اول كه همه شركت كننده ها از 9 صبح تا حدود 12 منتظر اومدن داور ها از تهران بودن(راستى در مرحله مقدماتى كه داور ها حسابى همه رو رد كرده بودن)خلاصه بعد هم كه اومدن تا سنتورها تموم شدن اونا هم رفتن نهار.ولى الحق در قسمت سنتور نوازنده هاى خوبى پيدا ميشد.در قسمت تار هم كه دو نفر بيشتر نبودن، اونها هم با اينكه كارشون رو قبلا ديده بودم و خوب هم ساز ميزنن ولى حسابى حول شدن و خراب كردن.از دف واستون بگم كه آقا چقدر نوازنده دف پيدا شده من نمىدونم بين اين همه ساز چرا اينقدر دف طرفدار پيدا كرده(البته به كسى بىاحترامى نشه ولى آخه دف يه سازى هست كه از نظر موسيقيايى ظرفيت پائينى داره)البته يه علتش به خاطر اينه كه شما با 6 ماه آموزش واسه خودتون استاد ميشيد.(آقا شوخى كردم)به هرحال آقا تو اين همه نوازنده فقط تك و توك ميتونستن يه ريتم رو تا آخر نگه دارن.نوزنده هاى پيانو هم كه چند تاشون واقعا خوب زدن.يه چيز جالب اينكه روز اعلام برنده ها بعد از اتمام مراسم گروهى كه موسيقى برنامه را اجرا كردن گروهى بود كه سوم شده بود و طبق روال جشنواره هاى ديگه كه گروه برتر موسيقى رو اجرا ميكنه نبود.(البته اين هيچ ربطى به كارشناس اداره ارشاد كه با گروه برتر مثل كارد و خون هست نداشت هااااا)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 3:05 AM توسط باربد
|