| |
جريان زندگى من |
May 31, 2003
● آقا بايد حتما يه اسفند واسه ماشينم دود كنم از بس هر كي ميبينه ميگه به به چه ماشين خوبي گرفتي و به چه قيمت خوبي هم گرفتي خلاصه از خدايا شر چشم بد ما رو حفظ كن.
□ نوشته شده در ساعت 8:50 PM توسط باربد
● خوب به سلامتي شركت اين دوست خوبم هم كه بلاگ هم داره ولي بلاگ رو بهتون نميگم راه افتاد.
عرض كنم كه اگر ميخواين به خانواده دادكام اضافه بشين حتما بايد به يه نفر كه فاميلش دادكام باشه ازدواج كنيد ولي اگر ميخواين به دات كام اضافه بشين كافيه يه سر بريد اينجا و قيمت هاش رو ببينيد.قيمت هاشون واسه Domainخيلي خوبه و واسه فضا هم قيمتاشون معموليه ولي يه چيزيش كه حرف نداره اينه كه رو هر دامين و هاست ميتونيد هر چقدر دلتون ميخواد ايميل بسازيد و همينطور هر چقدر دلتون ميخواد Subdomain خلاصه خودتون ببينيد و اگر دات كام شدين دعاش رو به جون من كنيد اگر هم دادكام شدين شيريني يادتون نره. از سرويس هاي اينترنتيشون همچون اونجا نيستم خبر ندارم كيفيتش چجوريه ولي اگر همون چيزي كه ميگن باشه خيلي خوبه. ضمنا يه سيستم خريد آنلاين هم راه انداختن كه خودتون ببينيد بهتره. □ نوشته شده در ساعت 3:14 PM توسط باربد
● حتما ورق هاي بازي اي كه آمريكايي ها درست كردن و روش عكس صدام و بقيه رو روش چاپ كردن ديديد اين هم يه نمونه ديگش ولي با قبلي يه كمي فرق داره ولي به هر حال حرف دل آمريكايي هاست.
□ نوشته شده در ساعت 3:02 PM توسط باربد
● آقا جاتون خالي تاهو رفتيم چه تاهو رفتني خيلي خوش گذشت از اولش خورديم و خنديدم تا آخرش به طوري كه الان حتي تو گوشمم به خاطر خوراكايي كه خوردم جوش زده.فقط آقا بهرام جاي شما خيلي خالي بود.
سه روز اونچا بوديم و تقريبا محيطش و طبيعتش مثل شمال خودمون بود.(متاسفانه سايت بدرد بخور كه اونجا رو درست معرفي كنه پيدا نكردم بزودي عكس هايي از اونجا واستون ميذارم تو بلاگ) □ نوشته شده در ساعت 2:52 PM توسط باربد
● سيامك دوست خوبم بهم قول همكاري براي كمك به جمع كردن شعر هاي شيرازي كرده، ميترا هم كه قول بشم داده معين هم يه كارايي كرده ولي نميدونم چرا واسه من نميفرسته شعرها رو به هر حال از همه ممنونم و باز هم ميگم لطفا اين مسئله رو دنبالش رو بگيريد.
□ نوشته شده در ساعت 2:49 PM توسط باربد
● آقا با اجازتون رفتم بازم كالج و بقيه درس هاي پاييز رو هم تكميل كردم و به سلامتي واسه پاييز ميشم تمام وقت فقط نميدونم چه خاكي به سرم كنم و پول از كجا در بيارم، آخه آدمبي كه ميخواد 4 روز در هفته بره كلاس اونم همش عصر ها ديگه ناي كار كردن واسش نميمونه ولي يه چيزي كه جاي اميدواري هست اينه كه نمونه هاي زيادي ميبينم اينجا كه همبنجوريان و ظاهرا تا حالا نمردن.راستي يه چيز جالب اينكه با اجازتون واسه پاييز واحد داشتم كم مي آوردم كه يه كلاس يه واحدي ورزش گرفتم اونم چه ورزشي به به.از ميون كاراته و كيك بوكسينگ و دو و يوگا و اين حرفا اينجانب كلاس رقص فلاميكو رو برداشتم آخه نه اينكه خيلي رقصم خوبه ميخوام فلامينكو هم بلت بشم فقط خدا كنه مجبور نشم با يه دونه از اين پسر بلاها برقصم.
□ نوشته شده در ساعت 2:47 PM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................خدايا برسون يه وقه پول. خدايا اين ابروهاي ميتي خله رو بريزون مگر اينكه از اين نق زدناش راحت بشيم. خدايا از شر حافظان دينت پناه ميبرم به تو. خدايا بهم DSL دادي ممنون حالا جنبه استفاده اش رو هم عطا كن آخه چشمام داره در مياد از بس زل زدم به اين مانيتور. □ نوشته شده در ساعت 2:42 PM توسط باربد May 30, 2003
● كلي مطلب و حرف و لينك دارم كه بنويسم ولي اصلا حوصله ندارم النم كه دارم مينويسم فقط خواستم بيام يه كمي اين دلم خنك بشه.
........................................................................................گه به اين اخلاق من كه اينقده الاغم.همش ايده آل گرا هستمو ميخوام همه چيز اونجوري باشه كه درسته و ..... ضمن اينكه متاسفانه همه رو هم خر ميدونم و فكر ميكنم خيلي حاليمه. آقا اينجا بعد از 5 ماه هنوز يه دوست درست و حسابي پيدا نكردم (سعيد جون شما استثناييا) چه دختر چه پسر.يه خري پيدا نميشه ما امشب مه جمعه شبه باهاش پاشيم بريم بيرون مثل تاپاله چسبيدم تو خونه نه يه سينمايي نه يه كلابي نه هيچي.البته دوست كه هنوز پيدا نكردم بي علت هم نيستا به هر حال سر كارم كه كسي نيست هم سن من كه باهاتش دوست بشم تو خيابون هم كه نميشه بگي آقا، خانم، الاغ نميدونم هر چي بيا با من دوست بشو.هر چي هم ايراني بيرون و تو مهموني و خلاصه هر كوفت و زهرماري كه ديديم يه جوري بودن.پسرهاش كه معمولا يا تو قيافه هستن يا نميدونم چجوريه من باهاشون حال نكردم اون چيزي كه نشون ميدن نيستن خلاصه بهت كه ميرسن يا تا كمر واست خم ميشن ولي دريغ از دو كلمه حرف كه تو مدتي كه باهاشوني باهات مثل آدم بزنن يا همونكه گفتم تو قيافه هستن دخترا هم كه يا به چشم خريداري نگات ميكنن يا خيلي كه خوب باشن فكر ميكنن اگر بهشون درست و حسابي سلام كردي و مثلا دوتا شوخي كردي مبخواي .......البته هر دو طرف هم تا حدودي حق دارن از بس اينجا به هم بي اعتمادن ايراني ها و با اينكه تو آمريكا هستن هنوز اخلاقاي گه ايراني رو دارن وگرنه اگر بتوني يه كمي بهشون نزديك بشي و اعتمادشون رو جلب كني معمولا تو دلشون چيزي نيست و خودشونم شاكي هستن از اين وضعيت ولي به هر حال فعلا واسه من فرق نميكنه و من تا حالا يه ادم بدرد بخور كه بشه باهاش دوست شد پيدا نكردم. تازه اونايي هم كه دوست بدرد بخور دارن هفته يه بار هم ب هزور همديگه رو ميبينن اونم مگر اينكه مهموني چيزي باشه و يا اينكه مثلا برن خونه هم ديگه غذايي بخورن يا بيرون مثل ايران نيست كه دلت گرفت بري تو كوچه بالاخره يكي رو ببيني دلت باز شه يا بري دو در خونه دوستت داد بزني بياد پايين اينجا اگر قبلش زنگ نزني و كه فلاني ميخوا مبيام يه سر پيشت تا چند دفعه طرف ممكنه چيزي نگه ولي بالاخره يه دفعه اونم تازه اگر داشته باشه محترمانه ميگه فلاني خواستي بياي پيشم خبر كن البته حق هم دارن ها انقدر آدم اينجا خسته ميشه كه دلش نميخواد صداي هيشكي رو بشنوه خلاصه تا بيامبه اين عادت هاي مسخره اينجا اخت بشم خيلي طول ميكشه. اگر ديديد آسمون وريسمون رو بهم بافتم و اول حرفام با اخرش نميخونه و معلوم نيست چي نوشتم اصلا توفكرش نريد اخه اينا رو اول واسه اين نوشتم كه يكمي خالي بشم بعدشم اينكه واسه دل خودم بود. □ نوشته شده در ساعت 10:52 PM توسط باربد May 23, 2003
● بالاخره با هزار تا كلك دارن فردا ميبرنم تاهو هر چي ميگم من از سرما بدم مياد كسي گوش نميكنه.
□ نوشته شده در ساعت 11:40 PM توسط باربد
● فيلمي هيجان انگيز، سراسر خنده و خلاصه جالب ازاينجانب و ايشون و ايشون و دوست خوبمون پدرام هر كس حدس زد من اوني هستم كه لباس آبي تنش هست و اصلا هم جيغ نميزنه يه جايزه داره پيش من. فقط تو رو خدا كسي فحش نده كه چرا حجمش بالاست آخه 5mg هست اگر تو ايران ميخواين ببينيدش يه چيزي حدود 1 ساعت صطول ميكشه دانلود بشه ولي ارزش ديدنش رو داره.
□ نوشته شده در ساعت 11:39 PM توسط باربد
● بعله به سلامتي و ميمنت روز سه شنبه رفتم و براي ترم تابستون كالج وست ولي يه كلاس برداشتم . همينطور هم واسه ترم پاييز ثبت نام كردم و به لطف خدا و كمك خانم هلن و كمك هاي دن(بلا) از طرف دولت هم كمك مالي گرفتم و خلاصه يه جوري شد كه هم حاجي راضي هم خر حاجي راضي.جالبه كه بدونيد وقتي رفتم واسه واحد گيري بهم گفتن چرا اومدي اينجا بايد از همون خونه با تلفن واحدگيري ميكردي و من يادم به واحدگيري زمان دانشكده علوم مي افتاد كه ساعت 7 صبح ميرفتيم اونجا اخرشم بايد با پارتي بازي واحد بدرد بخورها رو ميگرفتيم.راستي يه چيز ديگه، كسايي كه دانشكده علوم و ادبيات شيراز بودن ميدونن مه تو بخش رياضي يه فلكه كوچولو هست كه دورش چندتا نيمكت و باغچه و درخت هست كه واقعا جاي باصفايي هست كه ما اسمش رو گذاشته بوديم love square آخه هميشه دو سه تا زوج جوان اونجا نشسته بودن و حسابي داشتن رو مخ هم كار ميكردن حالا بايد بيان اينجا ببينيد كه تو اين كالج چه love street اي ميشه راه انداخت از بس كه اينجا باصفا هست ولي اين خارجي ها قدر نميدونن و از امكانات استفاده نميكنن.
□ نوشته شده در ساعت 11:29 PM توسط باربد
● ياد تعطيلي هاي ايران بخير كه مثلا توي يك هفته 5 روز تعطيلي بود. اينجا يه تعطيلي افتاده روز دوشنبه و در نتيجه مردم سه روز تعطيل هستن و نميدونيد چقدر همه ذوق زده هستن.يه چيز جالب ديگه اينكه اين تعطيلي به خاطر ياد كردن از شهيدان راه جنگ جهاني دوم هستش ولي همه جا دارن ساز و نقاره ميزنن.
□ نوشته شده در ساعت 11:16 PM توسط باربد
● يه اشكالي كه اينجا داره و ممكنه آدم گرفتارش بشه اينه كه چون اينجا تعداد ايراني ها نسبتا كم هست و معمولا با افراد معدودي هم رفت و آمد دارن و اينكه ايراني جماعت نميتونه دو كلوم حرف باحال بزنه و حتما بايد غيبت كنه (خودمونيم غيبت واقعا چيز با حاليه ها)در نتيجه خيلي شديد آدمهاي اينجا خاله زنك ميشن البته نه كه فكر كنيد همه ها ولي خوب تعدادشون زياد هست.
□ نوشته شده در ساعت 11:11 PM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................- خدايا در اين راهي كه دارم شروع ميكنم كمكم كن شديد. - بارالاها يه نفر توي اصفهان هست كه نميدونه چقدر مثل يه خواهر واسم عزيزه ا.ل اينكه اين رو بهش بفهمون بعدم اينكه كمكش كن. - خدايا حسادت و پول پرستي رو از همه آدمها دور بدار. - خدايا ما رو با راننده ناشي اونم تو جاده تاهو در پناه خودت قرار بده. - خدايا كاري كن اين همه واسه بقيه دعا ميكنم بتونم اينجا رو پوليش كنم اونم bye 1 get 1 free. □ نوشته شده در ساعت 11:04 PM توسط باربد May 19, 2003
● واي كه توي يه روز گرم وقتي از سركار مياي خونه يه بستني چقدر ميتونه حالت رو عوض كنه
□ نوشته شده در ساعت 8:01 PM توسط باربد
● روزنامه سبحان. فقط كاشكي عنوان صفحه ها رو مينوشت تا اينكه شماره صفحه رو بده
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 7:54 PM توسط باربد May 18, 2003
● نميدونم تا حالا شده بخواين برين كتابفروشي و دنبال كتاب شعرهاي شيرازي بگردين يا نه ولي اگر هم نرفتين خودتون رو خسته نكنيد چون به غير از كتاب شعر شيراز بيژن سمندر چيز ديگه اي گيرتون نمياد اين در حاليه كه توي شيراز كسي نيست كه به واسونكهاي شيرازي دلبستگي نداشته باشه و مجلس عروسي و شادي اي نيست كه درش واسونك خونده نشه.
حالا اينا رو واسه چي گفتم: لطف كنيد هر كسي از اين شعر هاي ناب شيرازي بلده و يا اگر مادربزرگتون يا مثلا عمه خانم فاميل از اين شعرها به ياد داره ازشون بپرسيد و واسه من بفرستين تا بتونم اون ها رو به اسم خودتون روي اينترنت بذارم اگر يه عده مدير بي خاصيت كه از فرهنگ چيزي سرشون نميشه ولي مدير فرهنگي شدن نميذارن اين شعرها جايي ثبت بشه خودمون كه ميتونيم.منتظر كمكتون هستم. راستي لطفا اين متن رو توي بلاگتون بذاريد شايد خوانندهاي بلاگ شما هم بتونن كمكمون كنن. □ نوشته شده در ساعت 10:03 AM توسط باربد
● آه اي اسب سَفيد روياهاي من كوجوي؟زودي بيا تا دوتويي بشيم شاهزاده سوار بر اسب سَفيد يي نفر ديگه(من شاهزاده ميشما)
□ نوشته شده در ساعت 9:44 AM توسط باربد
● آگهي:به يك عدد هم خونه اي سالم و خوش اخلاق با دستپخت خوب به مدت يك ماه نيازمنديم(از حدود يك ماه ديگه)نسوان محترمه در صورت داشتن شرايطي كه من تعيين ميكنم در اولويت قرار دارند و ضمنا تخفيف ويژه هم بهشون ميديم.
با تشكر آقا باربد زرنگيان □ نوشته شده در ساعت 9:42 AM توسط باربد
● اين هم يه بلاگر شيرازي ديگه از ديار كانگروها و شهرش هم به قول خودش دورافتاده ترين شهر دنياست
□ نوشته شده در ساعت 9:37 AM توسط باربد
● آقا نميدونيد چه حالي داره كه يه آدم معتاد مثل من كه هفته اي يكي دوبار ميرفتم بازار انقلاب و از آقاي نوارفروش ليست نوارهاي جديد رو ميگرفتم تا يكي دوتا نوار جديد خوب پيدا كنم و بخرم حالا بعد از 4 هفته كه نوار فرياد اثر استاد شجريان و عليزاده رو سفارش دادم و تازه بدستش برسه.اينقده ذوق كرده بودم كه نگو و چقدر هم كه قشنگ بود اين نوار فقط تنها بدي اي كه داشت اين بود كه تا شعرش توي جلدش رو خوندم حالم عوض شد.راستي كسي سايتي ميشناسه كه شعرهاي اخوان ثالث رو داشته باشه.(من خيلي شعر هاش رو دوست هم غزلهاش و هم شعرهاي نوش)
□ نوشته شده در ساعت 9:28 AM توسط باربد
● فكر كنم يواش يواش بايد يه تايپيست استخدام كنم، آخه كلي مطلب تو ذهنم هست ولي هم وقت نميشه بنويسم و هم اينكه حوصله نميكنم
□ نوشته شده در ساعت 9:20 AM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................- خدايا دوست خوبم ندا رو كمك كن خودت بهتر ميدوني چقدر زحمت كشيد تا به اينجايي كه هست برسه از حالا به بعدشم مثل هميشه كمكش كن. - ايزد منانا امتحان همه رو به خوبي و خوشي تموم بنما تا زودتر بتونيم يه برنامه واسه بيرون رفتن برزيم. - پروردگارا همه شلختگان دنيا را به راه راست رهنمون باش مخصوصا بلاگراش رو. □ نوشته شده در ساعت 9:18 AM توسط باربد May 13, 2003
● نميدونم فكرم درسته يا نه ولي فكر ميكنم اگر در مدارس ما تاريخ ايران رو بصورت واقعي و بدون بغض و با تفسيري امروزي درس ميدادن خيلي وضعيت ما فرق ميكرد.ميدونيد، وقتي توي مدرسه فقط به ما مي قبولوندن فلان پادشاه فقط به اين خاطر بد بوده كه شاه بوده و خلاصه هر چيزي كه از تاريخ ما قبل از يورش اعراب بهمون گفتن يه جورايي بوي گند ميده و انقدر مخمون رو كوبيدن كه همه كسايي كه شاه بودن بد بودن كه خلاصه يه جورايي بعضي وقتا از اينكه نياكان ما اينا بودن احساس گناه ميكرديم توي خونه هم كه تا اسم عرب و بزرگان طريقت و خلاصه چيزايي كه در مجامع رسمي ارزش بود حرفي ازشون به ميون ميومد زود با معادلاش در جامعه مقايسه ميشد و آخرش اين ميشد كه نميدونستيم به چه چيزي غير از تخت جمشيد و حافظي كه با چشم خودمون ميديديمش افتخار كنيم.(اين مسئله افتخارات گذشته يه جامعه خيلي مهمه به نظر من اصلا يك جامعه وقتي با هم بيشتر احساس صميميت ميكنن كه خاطرات مشترك بيشتري با هم داشته باشن و همينطور مراسم مشترك بيشتري)
........................................................................................خلاصه اين شد كه تا خودمون نميرفتيم دنبالش نميفميديم جريان چيه؟ □ نوشته شده در ساعت 10:45 PM توسط باربد May 10, 2003
● اين هم شيرازيهاي تازه وارد:
تحفه خانم پارتيزان ميخچه Well.....me □ نوشته شده در ساعت 2:07 PM توسط باربد
● جاتون خالي چهارشنبه شب 7 مي ساعت 8 رفتيم قرار وبلاگ نويس هاي شهرمون(هموني كه قرار بود در تمام شهرها انجام بشه) از 13 نفري كه اعلام موجوديت كرده بودن 6+1 نفر اومدن كه 5 نفر باگ نويس بودن و دو يك نفر بلاگخوان و يك نفر هم بلاگ نويس ها رو با اينكه نميخونن دوست داشتن.همه دور سه ميزگرد توي كافه cameraنشسته بوديم و به ترتيب اينجوري بود حسين (سايتش فعلا كار نميكنه)، علي(همون دوست دار بلاگرها) احمد، سيامك دوست احمد كه اولين سايتي كه درست كرده بوده در سن16-17 سالگي جزو اولين 50 سايت دنيا بوده، سعيد آقاي خودمون، اينجانب، و عنصراول.
آقا از گردهمايي كه با كلمه زيباي بند تنبون شروع بشه چي ميشه انتظار داشت ضمن اينكه خيلي هم يه نفر روش تاكيد داشته باشه و خلاصه به نظرش جالب بياد.ولي خارج از شوخي در يه فضاي باحال اون كافه و در يك جمع خودموني و صميمي از همه چيز و همه جا گفتيم از اينكه هر كسي چجوري خودش رو به اينجا رسونده(كه اگر بخوان از سرگذشت هر كدوممون فيلم بسازن واقعا يه كمدي درام خيلي جالبي ميشه) و الان داره چكار ميكنه از سرويس هاي اينترنتي اينجا(كه من از هر 10 كلمه دو كلمش رو به زور ميفهميدم تازه من تو شيراز كه بودم خيلي يعني سرم ميشد تو اينترنت و هركي اشكال داشت از راهنمايي ميگرفت) از ترك ها و رشتي ها، از شيراز عزيزم و خلاصه دو ساعت يه بند حرف ميزديم تازه از سن هاي همديگه هم با خبر شديم(چقدر من بلا شدم)از اونايي كه نيومده بودن ( از اوني كه درسو گرفتاري داشت تا اوني كه خجالتي بود و اوني كه فكر ميكرد پايه نداره اونجا)خلاصه ما منتظر بعديش هستيم.(حيف انقدر حرف زديم كه يادم رفت عكس بگيرم) □ نوشته شده در ساعت 1:59 PM توسط باربد
● اندر احوالات موي كوتاه:
معايب:يه مقداري قيافه آدم خشن نشون داده ميشه و جدي، يه حالت بيشتر نميتوني موهات رو شونه كني، وقتي موهات رو كوتاه ميكني تازه ميفهمي موهاي سفيد سرت دوبرابر اوني كه فكر ميكردي بوده و خلاصه اولش شوكه ميشي و چيزي نمونده كه گريه ات در بياد، با يه نسيم يواش سرت يخ ميكنه. مزايا:صبح كه ميخواي بري سر كار عزا نميگيري كه چجوري هر كدوم از تار موها رو بياري سرجاي خودش، مصرف ژلت در حد ربع ميشه، عصر ها ميتوني با خيال راحت پنجره ماشين رو بدي پايين و از هواي بهاري لذت ببري،ايكي ثانيه شسته ميشه،وقتي سرت رو ميخاروني كلي كيف ميكني، تر و تازه تر بنظر ميايي، قيافه آدم يه مقداري خشن و جدي نر ميشه. □ نوشته شده در ساعت 1:39 PM توسط باربد
● جاتون خالي ديشب اين كازن ما يعني آقا كورش گل و بلبل به تير غيب گرفتار شد و در دم كشته شد.البته تير غيبش از نوع تير تيركمون ها بود كه اين فرشته كوچولو ها كه يه قلب هم تو دستشون هست و تير رو ميزنن صاف تو قبل ادم بود و كشته شدنش هم به خاطر اين بود كه از عشق فروغ خانم داشت جون ميداد ديشب.راحتتون كنم يعني ديشب چشن نامزدياين دو تا بود.
آقا جاتون خالي خيلي به ما خوش گذشت اينقده رقصيدم كه آخر شب نوك انگشتهاي پام مثل اينكه قلبم افتاده باشه توشون ميزد همينجوري. اينقده هم خوشتيپ كرده يودن همه كه نگو خلاصه ما تا تونستيم خورديم و زديم و رقصيديم و عكس گرفتيم اينقده كه نگو. نكات مراسم نامزدي: - يه نفر نيست بگه بابا سبد گل كه ميخرين واسه هديه بردن اسمش سبد گل هست نه گلدون گل دستم افتاد از بس اين گلي كه برده بوديم سنگين بود(اين آمريكايي ها به خدا سليقشو اينقده كجه كه خدا ميدونه) - موقع شام خوب نيست آدم از سرجاش بلند بشه وگر نه مثل من نه قاشق واسش ميمونه و نه اينكه از اون جوجه خوشمزه ها گيرش مياد. - آبجي(آبجي خودم نه ها)آخه تو كه ظرفيت نداري چرا مشروب ميخوري كه حواست سرجاش نباشه و ما كه باهات ميرقصيم خلاصه كلي ضايع مون كني و حركات .... دربياري تازشم چرا خونتون كاناداست. - خوشتيپي ذاتي هم دردسريه. □ نوشته شده در ساعت 1:30 PM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................ايزد منانا همه زوج هاي جوان را خوشبخت بگردان.(يه گوشه چشمي هم به ما داشته باش) □ نوشته شده در ساعت 1:18 PM توسط باربد May 05, 2003
● آبجي جان از شيراز و بهارنارنج و گوچه سبز نوشته ولي خوب بچم نه اينكه يه مقداري خارجه بوده يادش رفته الان بهارا همش ريخته و موقع گوجه سبز هم هنوز نشده.ولي من كه خيلي گلم و خيلي هم باهوش(اينجايي ها ميگن ناك دور) ميگم الان اگر شيراز بودم ميرفتم حافظيه اول مثل ميشه يه فاتحه واسه حافظ عزيز ميخوندم، به اون موسيقي قشنگي كه گذاشته بودن گوش ميدادم بعد هم يه كمي راه ميرفتم دور محوطه و بعد هم مينشستم دم در يكي از حجره ها و يك كمي آرامش ميگرفتم بعد هم يه دونه عرق يا يه پالوده خودم رو مهمون ميكردم و ميرفتم بيرون موقع بيرون رفتن به اون دوتا بوته بزرگ نسترن دم در نگاه ميكردم و شايد هم بوشون ميكردم و از اينكه يكي از زيبايي هايي كه دوستشون دارم رو دارم ميبينم كلي خوشحال ميشدم.بعله نسترن بو كنيد و ببينيد و عرقش رو هم بخوريد و به منم تعارف نكنيد.
□ نوشته شده در ساعت 10:42 PM توسط باربد
● سايت صداي آمريكا فارسي سايت جالبي هست مخصوصا برنامه فصلي ديگر رو ببينيد.
□ نوشته شده در ساعت 10:08 PM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................خدايا خودت كه ميدوني چي ميخوام بگم ولي نميتونم تو بلاگ بنويسم پس جون من رومون رو زمين ننداز. □ نوشته شده در ساعت 10:06 PM توسط باربد May 03, 2003
● دعاي هفته:
ايزد منانا مرديم از خوشتيپي، اين زبان انگليسي ما رو بهتر بنما كه وقتي ميريم كت و شلوار بخريم و خانم فروشندهه از ما خوشش اومده بتونيم دو كلوم بيشتر براش زبون بريزيم باشد كه تحولي در زندگيمان ايجاد گردد.آمين! □ نوشته شده در ساعت 7:07 PM توسط باربد
● بعداز ظهر رفتم و موهام رو كوتاه كردم اونم مدل تن تني(البته يه مقداري جلوش كوتاه تر از حدي كه ميخواستم شد)با هزار زحمت به آرايشگر فهموندم چجوري كوتاه كن.آخر سر بهش ميگم اين مدليه اسمش چيه كه دفعه ديگه اومدم بهت بگم اينجوري ميخوام. ميگه:دو طرف تراش بالاش بلندتر(ترجمه اش به فارسي دقيقا همين بود)بهش ميگم تا حالا تن تن رو ديدي.ميگه آره منم گفتم ما تو كشورمون به اين ميگيم مدل تن تني كه كلي خندش گرفته بود و آخرش هم بهم كلي راهنمايي كرد كه اگر ميخواي مدل تن تن بشه چكارش كن.
□ نوشته شده در ساعت 7:04 PM توسط باربد
● آقا امروز بالاخره در برابر گفته هاي خواهر عزيزتر از جان كم آوردم و متقاعد شدم كه در مراسم نامزدي كازين محترم بايد كت و شلوار بپوشم و به اين ترتيب با دايي گرامي به فروشگاه رفته و يك عدد كت و شلوار ابتياع نموديم.
........................................................................................من از كت و شلوار اصلا خوشم نمياد(البته واسه پوشيدن خودم ها)ميدونيد يه جورايي احساس پيرمردي بهم دست ميده وقتي بهش فكر ميكنم، هميشه ميگفتم وقتي خواستم زن بگيرم ميرم كت و شلوار ميخرم و ميگفتم اين جوونايي كه كت و شلوار ميپوشن حتما موقع زنشونه! به هر حال يك عدد كت و شلوار رنگ روشن خريدم آآ.جاي مامانم خاليه كه جلوش بپوشم و هي قربون صدقم بره. □ نوشته شده در ساعت 6:59 PM توسط باربد
|