جريان زندگى من



May 03, 2003

● آقا امروز بالاخره در برابر گفته هاي خواهر عزيزتر از جان كم آوردم و متقاعد شدم كه در مراسم نامزدي كازين محترم بايد كت و شلوار بپوشم و به اين ترتيب با دايي گرامي به فروشگاه رفته و يك عدد كت و شلوار ابتياع نموديم.
من از كت و شلوار اصلا خوشم نمياد(البته واسه پوشيدن خودم ها)ميدونيد يه جورايي احساس پيرمردي بهم دست ميده وقتي بهش فكر ميكنم، هميشه ميگفتم وقتي خواستم زن بگيرم ميرم كت و شلوار ميخرم و ميگفتم اين جوونايي كه كت و شلوار ميپوشن حتما موقع زنشونه!
به هر حال يك عدد كت و شلوار رنگ روشن خريدم آآ.جاي مامانم خاليه كه جلوش بپوشم و هي قربون صدقم بره.

                               

........................................................................................