| |
جريان زندگى من |
December 31, 2002
● خوب اين هم از ليبل هاي فارسي و فارسىساز
........................................................................................حالا ديگه هم ميتونم بلاگ بنويسم هم نامه و هم همه چي. به زودي زود جريان سفرم رو از ايران به دبي و از اونجا به آمريكا مينويسم.امشب هم داريم ميريم خونه فاميلامون كه همه به مناسبت سال نو دور هم جمع شدن. □ نوشته شده در ساعت 10:10 AM توسط باربد December 28, 2002 ........................................................................................ December 25, 2002
● به سبك اونايي كه دلشون واسم تنكيدة
........................................................................................اينجا همه جي خوب(حتي حوا) لعنت به عربي كه اين حرفا رو نداره ch,zh,g,p همه جي كران شاورما خوشمزه جاي سهيل خاليه واسه راه رفتن كفش جنته با دوام كافي نت ها سرعت توب همه ناراحت اما من خوشحال فردا تو كوه كسي عر نزنه خودتون خرين,حاجي خره □ نوشته شده در ساعت 11:43 PM توسط باربد December 24, 2002
● سلام اقا من الان دبي هستم جاي همه هم خالي هست
........................................................................................بقيش رو هم بعدا بهتون ميكم □ نوشته شده در ساعت 2:19 AM توسط باربد December 22, 2002
● سه تا شيرازي ديگه
........................................................................................بوتيمار و نارسيس دانشجوي عاشقق و كمرو!! مسافر □ نوشته شده در ساعت 4:30 AM توسط باربد December 21, 2002
● به گذشته كه نگاه ميكنم با تمام خوبي ها و بديها، با تمام سختي و راحتي ها و با تمام موفقيت ها و ناكامي ها يه چيز هست كه خوشحالم ميكنه اونم اينكه هيچ گاه(هيچ گاه كه دروغه ولي خوب به هر حال) كاري نكردم كه بعدا وجدانم ناراحت باشه و يا كاري كه شرمندگيش واسه تمام عمر واسم بمونه.به گذشته كه نگاه ميكنم ميبينم كه تلاشم رو كردم هرچند كه يه جاهايي واقعا اهمال كردم ولي خوب باز هم از خودم ناراضي نيستم ولي چيزي هم كه الان هستم راضيم نميكنه.به گذشته كه نگاه ميكنم ميبينم كه يه نيرويي همسشه از نگراني و وحشت درآوردتم و راه رو بهم نشون داده شايديه موقع هايي به اهريمني نزديك شدم، شايد يه موقع هايي اوني كه بايد نبودم ولي خوب اون كمكم كرده كه امير بمونم و اين احساس سرخوشي بهم ميده.
آينده رو كه بهش فكر ميكنم مييبينم اوه بابا چه راه سختي جلو پام هست اما نصيحت بابا رو تو گوشم دارم كه ميگه بچه از هيچ چيز نترس.به آينده كه فكر ميكنم فقط ميبينم خودم هستم و اراده ام و اراده برتري كه ميخواد من به اوني كه لياقتش رو دارم برسم و ميدونم كه هميشه همراهم هست.خدايا ميدونم در كنار من هستي فقط كمكم كن كه يادم نره من رو در بر گرفتي. □ نوشته شده در ساعت 11:33 PM توسط باربد
● يه سايت زيبا(البته يه مقدار سنگين هست)درباره شيراز كه البته هنوز بعضي قسمتاش راه نيفتاده ولي به نظر خوب مياد.(با تشكر از شهردل)
□ نوشته شده در ساعت 2:21 AM توسط باربد
● امشب شب يلدا هست اينجا ميتونيد كارت هاي جالبي به همين مناسبت پيدا كنيد.(با تشكر از مهدي عزيز)
□ نوشته شده در ساعت 2:20 AM توسط باربد
● اين انتشارات هرمس كارهاي جالبي منتشر ميكنه.(جزيره قشم رو اگر تونستين بگيرين جالب هست بشنويد)
□ نوشته شده در ساعت 2:12 AM توسط باربد
● آقا جاتون خالي ديشب و پريشب رفتيم كنسرت رسيتال پيانوبه نوازندگي گوتليب واليش، يه جوون 24 ساله اتريشي كه از تمام افتخاراتي كه كسب كرده دو نمونه اش رو ميگم بهتون تا دستتون بياد كه طرف چقدر قدر هست.اجرا با اركستر سمفونيك ورشو و اركستر فيلارمونيك وين.
........................................................................................آقا به هر حال جاتون خالي پنج شنبه شب كه رفتم خودم و يكي از دوستانم تنهايي رفتيم و خيلي هم بهم چسبيد چون خيلي خلوت بود و صدا از ديوار هم در نمي اومد.جمعه هم كه رفتم(به لطف دوست خوبم عليرضا كه كارت مهمان برام تهيه كرد)هم خوب بود مخصوصا اينكه دوست هاي خوبم هم همراهيمون كردن(يا شايدم من اونا رو همراهي كردم). شب اول در زمان تنفس بين اجرا يه نوار اپراي رستم و سهراب اثر آقاي چكناواريان(كه همون شب اجرا داشتن و من چون دير خبر شدم نتونستم برم) رو خريدم (نمونه) و يه CD از اركستر موسيقي نو به رهبري آقاي مشايخي(نمونه).اون اپرا رو پيشنهاد ميكنم اگر اهل موسيقي هستين حتما گوش كنيد بعد از مدتها يه نوار خريدم كه بعد از گوش كردنش از انتخابم خوشحالم. □ نوشته شده در ساعت 2:10 AM توسط باربد December 20, 2002
● آقا nتا دوست و رفيق داريم كه كارشون گرافيك هست ولي هر چي ميگيم بابا يه لطف كنيد به لوگويي بنري چيزي واسه اين صفحه شيرازي ها بزنيد انگار نه انگار،بابا به خدا به نفع خودتون هم هست
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 11:13 PM توسط باربد December 19, 2002
● چند روزه كه اون ته ته ته دلم يك كمي ميلرزه يا شايد بهتره بگم مثل سير وسركه ميجوشه.امروز اما حالم بهتره،شايد بخاطر اينه كه اون فاكس لعنتي بالاخره امروز صبح اول وقت اومد.
آره انگار امروز اصلا شانس كجمون بهتر شده،آخه توي بانك رفتم كه حسابم رو ببندم(از بس هر دفعه كه ميرم اعصابم رو ميريخت بهم تصميم گرفتم ببندمش)ميگه آقاي فلاني حسابتون هم پول برنده شده. خلاصه احتياج به انرژي مثبت دارم.واسه همين علي رغم اينكه برنامه سفرم لغو شد و دوستانم دارن فردا ميرن كنسرت، واسه همين امروز بليت گرفتم آخه كنسرت اونم كار كلاسيك رو بايد با آرامش گوش داد. اوني كه دلم ميخواد تو كنسرت پيشم باشه و ميدونم در كنارش آرامشم دو چندان ميشه امشب نميتونه بياد ولي من امشب ميرم چون انرژي مثبت ميخوام. يه دوست همراهيم ميكنه و همين كه ميدونم موسيقي رو ميفهمه(به نظر مياد) انرژي مثبت بهم ميده. دو تا از نوارهاي عليزاده و شجريان رو ميگيرم(داشتمشون ولي الان در دسترس نيستن) تا گوش بدم آخه انرژي مثبت بهم ميده. قرار كوه فردا صبح رو به آبي ميگم هماهنگ كنه آخه ميدونم انرژي اي كه ازم ميگيره هماهنگي كردن خيلي زياده. قرار كوه رو با اينكه ميدونم انرژي منفي افرادش زياده ولي بازم به خاطر خود كوه ميرم. عصر حتما ميرم حافظيه آخه اون كه ديگه انرژي مثبتش خداست. به حرفي كه بابا زده هرچند كه خودم نظرم چيز ديگه اي هست گوش ميدم آخه ميدونم انرژي مثبت بهم ميده. هواي مامان رو دارم آخه ميدونم انرژي مثبت بهم ميده. نميدونم ولي مثل اينكه بوي موز رسيده هم انرژي مثبت داره. □ نوشته شده در ساعت 1:36 AM توسط باربد
● آقا به خدا اند فرهنگيم ما ملت.خانم با كلي دك و پز پشت ماشين چند مليونيش نشسته و داره به مامور راهنمايي تذكر ميده كه آقا اينكار رو بكن اون كارررو بكن(البته به نظرم حق با خانم هست) سربازه هم كله تكون ميده ولي كار خودش رو ميكنه.چراغ سبز ميشه خانم با سرعت گاز ميده و هم زمان ميره ه مامور رو هم ماشيني كنه.مامور ميپره كنار و يه لغت هم ميندازه به ماشين خانم.واقعا ادب اجتماعيمون روز به روز شكوفاتر ميشه
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 1:35 AM توسط باربد December 18, 2002
● اين مهمه كه دوستت كيه ولي از اون مهمتر اينه كه چقدر ميشناسيش.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 10:07 AM توسط باربد December 17, 2002
● آقا دلتون راحت شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
اينم نظر خواهي،هر چند كه هم از نظر خواهي دل خوشي دارم هم اينكه اين نظر خواهيه با ايت رنگ دلبرش و اون رظن نوشتنش چيز جالبيه.ولي انصافا به نظرم خوب كار ميكنه ضمن اينكه سرعت صفحه رو هم نميگيره. آقا جان بچتون نظر چرت و پرت ندين. □ نوشته شده در ساعت 9:25 AM توسط باربد
● به نظر من اگر پول نبود هيچ كدوم از اين پيشرفت هاي بشر در هر زمينه اي كه فكر كنيد هم نبود.
........................................................................................مثلا الان كافيه يه نگاهي به همين تاريخ معاصر جهان بندازين ببينيد كدوم كشورها به لحاظ فرهنگي،هنري،اجتماعي،سياسي و نظامي جلوتر هستن و كدوم كشورها عقب مانده هستن.خوب مسلمه اون كشورهايي كه از نظر اقتصادي قويتر هستن.خوب حتما ميگين تمام اين پيشرفت ها وابسته به علم و دانش هست، بله اين كه مسلمه ولي مسئله اينه كه دانش جايي ميره كه ارزشش رو بدونن و ارزش هر چيزي هم بالاخره با پول سنجيده ميشه.مثلا يه دانشمند رو در نظر بگيريد كه در يك كشور جهان سومي كار ميكنه وقتي امكاناتي رو كه براي پسشرفتكارش ميخواد در اختيارش نباشه هر چقدر هم كه وطن دوست باشه وقتي ميبينه داره دانشش به هرز ميره و كاربردي نداره ترجيح ميده جايي دانشش رو بكار بگيره كه نتيجه بده و امكانات هم كه خوب وابسته به پول هست.يا حتي يه هنرمند رو در نظر بگيرين،در كشوري كه مردمش غصه اصليشون نان شب هست هنر به عنوان يه تفنن و يك كار فوق برنامه محسوب ميشه و كلا مردم اون مملكت بيشتر تو فكر اين هست كه بتونه سهميه ارزاق عموميش رو بگيره ولي در يك كشور پيشرفته مردم اون كشور هنر رو به عنوان يكي از الزامات زندگي ميبينن و خريدار هنر ميشن،مسلما هنرمند هم جايي ميره كه هنرش خريدار داشته باشه و وقتي بهاي هنرش پرداخت بشه مطمئنا باعث ميشه اون بدون دغدغه خاطر بدنبال پيشرفت هنرش باشه. از اين نمونه ها زياد هست كه باز هم درموردش خواهم نوشت. □ نوشته شده در ساعت 2:53 AM توسط باربد December 16, 2002
● چقدر در مورد كوير و مناطق كويري ايران اطلاعات دارين.در خيلي از كشورها مثل مصر و كشور هاي عربي ديگه اصلا تور هاي تفريحي كوير هست ميدونيد علي رغم ظاهر خشك و خالي،كوير خيلي چيزا واسه ديدن داره.اين سايت هم كلا درباره مناطق كويري ايران هست.(با تشكر از دوست خوبم يشتا)
□ نوشته شده در ساعت 2:43 AM توسط باربد
● آقا اين اديتور فارسي هم عجب چيز با حالي هست ضمن اينكه قابليت استفاده offline هم داره
□ نوشته شده در ساعت 2:25 AM توسط باربد
● ميدوني هميشه ممكنه اون چيزي كه دلت مي خواد به دست نياري،شايد اون اتفاقي كه دلت ميخواد نيفته.ولي اميد رو نميشه از دست داد ميدوني تا آخرين لحظه سعي ات رو ميكني.اگر لازمه صبر ميكني.اما اميدت رو از دست نميدي.حتي اگه يه جورايي مطمئن باشي يه چيزي دست نيافتني هست.ولي من هميشه يه اعتقادي تو زندگيم دارم اونم اين ضرب المثل كه ميگه كار نشد نداره رو تو ذهنم نگه ميدارم.
ميدوني فقط كافيه بخواي،بخواه اونم از ته دل و تلاشت رو بكن خدا هم كمكت ميكنه اگر هم نشد حداقلش اينه كه از خودت راضي هستي و از خدا هم كه ديوار كوتاه تر گير نمياد، آخرش ميگي خدا نخواست.ولي خوب هر جوري هست اميدم رو از دست نميدم. □ نوشته شده در ساعت 2:12 AM توسط باربد
● بلاگ شهردل يه تغيراتي داده تو صفحه اش كه به نظرم خيلي بهتر شده.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 2:11 AM توسط باربد December 14, 2002
● ازدواج ممنوع!نه آقا نترس نمي خوام بگم ازدواج نكن ميخوام بگم ازدواج ممنوع يه بلاگ ديگه شيرازي هست بخونيدش.
........................................................................................ياقوت سرخ هم از بچه هاي شيرازه و تازه شروع كرده بلاگ نوشتن رو. چشمهايت منو كشته ببخشيد يعني چشمهايت هم يه بلاگر شسرازي ديگه كه البته الان شيراز نيست(ايشون رو يه مدت پيش معرفي كردم كه البته متاسفانه نشانيشون رو گم كرده بودم و نتونستم به ليست اضافشون كنم حالا اضافه ميشن) □ نوشته شده در ساعت 12:08 AM توسط باربد December 13, 2002
● هميشه تو زندگيم سعي كردم هرهدفي تو زندگي دارم باعث نشه كه وسيله رسيدن به اون رو توجيه كنه.
□ نوشته شده در ساعت 11:58 AM توسط باربد
● كاشكي اوني كه اين روزا سعي ميكنم كمكش كنم اين نوشته ها رو بخونه.
□ نوشته شده در ساعت 11:57 AM توسط باربد
● آقا اين موضوع انشاء رو كه ديگه حتما همتون شنيدين و شايد هم از بس همه جا شنيديدش حالتون ازش بهم ميخوره همين موضوع:علم بهتر است يا ثروت
انشاالله تو چند روز آينده يه چيزايي مينويسم كه همش در مدح ثروت هست(بابا مرديم از بس همه ميگن علم بهتر است زيرا:.....) □ نوشته شده در ساعت 11:55 AM توسط باربد
● يه مدت پيش كه كلاغ پر زد و رفت وقتي اون جمله آخرش رو ديدم كه نوشته بود كلاغي ميخواهد بپرد لعنت بر كسي كه نگذارد(يه همچين چيزي بود فكر كنم)خيلي از نوشتش خوشم اومد واسم جالب بود.حالا شديدا اين فكرم رو مشغول كرده كه مثلا اگه من بخوام يه همچين حرفي رو بزنم چي بايد بگم مثلا.(خوشحال نشيد به هيچ وجه قصد خودكشي ندارم)
مثلا بگم چي؟ماهيگيري ميخواهد به آب بزند؟!!!يا مثلا ماهي فروشي ميخواهد ساتورش را بياويزاند؟!!!!! يا مثلا نوازنده اي ميخواهد قطعه آخر را بزند؟!!!!!! يا كه تمبك زني مي خواهد ضرباهنگش را ريتارد كند؟!!!!!!!(اين يكي خيلي با حال بود) يا مثلا فلسفه بافي ميخواهد ديگر سر مردم را درد نياورد؟!!!!!!! يا اينكه متفكري(نه به معناي انديشمند به معناي كسي كه زياد فكر ميكنه) مي خواهد ديگر فكر نكند؟!!!!! يا كه بيخيالي ميخواد بيخيال زندگي شود؟!!!!! يا هزار تا چيز ديگه...واقعا من كدومشونم؟ خودم هميشه دلم ميخواست همون نوازندهه باشم كه ميخواهد قطعه آخر را بزند لعنت به كسي كه موبايلش زنگ بزنه و حواسش رو پرت كنه رو مي پسندم ولي خوب بقيه اش هم هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ □ نوشته شده در ساعت 3:43 AM توسط باربد
● بعله جبر زمانه بعضي وقتا آدم رو به هر كاري واميداره مثل امشب كه دارم به خاطر گل روي دوستانم و به اين خاطر كه با اونها اوقات خوشي رو دارم به كنسرت ايشون ميرم :-(((
آقا اين بالايي ها رو قبل از برنامه نوشتم ولي الان بعد از كنسرت هست فقط اينو بگم كه حيف از هنر كه دست يه مشت الاغ افتاده) □ نوشته شده در ساعت 3:22 AM توسط باربد
● نعيم عزيزم نميدونم الان داري چكار ميكني ولي هر كار ميكني عزيزم اينجا جات خيلي خاليه.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 3:20 AM توسط باربد December 11, 2002
● ها ها ها ها ها آقا بالاخره از اشكان توي بيليارد بردم اونم با نيجه 6 به 2 ها ها ها ها.
□ نوشته شده در ساعت 11:07 AM توسط باربد
● خدايا من چكار كنم.خدايا يه تواني بهم بده اون حرفايي كه تو دلم هست رو بزنم با چشمام فكر كنم گفتم بهش ولي خوب نميدونم چرا نميفهمه شايدم خودشو ميزنه به اون راه.به هر حال هر چي ميكشم از اين بعضي وقتا خجالتي بودنم هست سر بزنگاه كه بايد حرف بزنم نزدم.خلاصه خدا جون كمكم كن.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 11:06 AM توسط باربد December 10, 2002
● خيلي سخته ولي بهتره گريه رو واسه تنهايي خودم بذارم.ميشه تو چشم هم نگاه كرد و همديگه رو تو بغل گرفت و اشك ريخت ولي بهتره بذاريش واسه تنهاييت.ميشه هزار تا حرفي رو كه دلت ميخواد بگي رو نگي و بجاش بشيني روبروي همديگه و تو چشماش بخوني (البته اگر جرات كني به چشم همديگه نگاه كني)و بذاري اونم تو چشمات بخونه.ميشه موقع خداحافظي زود و الكي خداحافظي كني تا نخواي اشكاش رو ببيني.ميتونه هي از بي بي واست بگه و كلي هم بخندي ولي لرزش صداش رو كه نميتونه كاري كنه.
........................................................................................اي بابا گريه رو واسه تنهاييت هم نميتوني بذاري آخه ممكنه اتاق بغلي صدات رو بشنوه اون رو هم احساساتي كني.(كاري كه ازش متنفرم احساساتي كردن بقيه هست)ميتوني اشكت بياد همينطوري ولي يه خاطره كوچيك كار خودش رو ميكنه و باز هم لبخند ميزني.اگر خودش نيست خاطرش كه هست. اصلا به نظر من بدترين مريضي همينه كه آدم خاطراتشو از دست بده. □ نوشته شده در ساعت 10:47 AM توسط باربد December 09, 2002
● بعله آقا مازيار خان گل دوست خوبمون هم به جمع متاهلان پيوست پيوستني.
ديشب جاتون خالي رفتيم عروسي يكي از دوستانمون يعني آقا مازيار.جاي همتون خالي.يادتون هست چند روز پيش از خداي آرزوي رقص و بزن بكوب كرده بودم.هاااااااااااا كاشكي چند تا چيز ديگه هم خواسته بودم. خلاصه آقا اينقدر رقصيدم كه نگو.الان هنوز كه هنوز انگشتام از بس بشكن زدم درد ميكنه.فقط يه بدي داشت اونم اينكه اينجانب و ايشون و يه نفر ديگه كه همه ميدونن كي هست ولي قراره ما نگيم كه ايشون اونجا بوده هر سه با هم رفته بوديم و به علت يه سري مسايل به صورت مفرده رفته بوديم.اونجا هم ماشاالله چيزي كه زياد بود حواي مفرده و لي خوب شانس ما همشون با سر سوئيچي ماشينمون اختلاف قدشون يه چيزي تو مايه هاي اپسيلون بود.يكي هم بود اي بدك نبود و داشت با دوستش مي رقصيد،هي ما رفيتيم يواش يواش نزديكش كه داداش اون دوستش مرديكه اخمق فكر كرد ما با خواهر اون كار داريم و هي خلاصه مزاحم ميشد به هر حال هر چي فحش بلد بودم به داداشه دادم(نه خيلي هم خواهرش لعبت بود)تازه آخر كار فهميدم خواهره شوهر هم داشته و اين الاغ داشته بيش از حد مثلا غيرت نشون ميداده. به هر حال يه نفر ديگه هم بود كه قدش تو مايه هاي ما بود كه تا بهش گفتيم بيا با ما برقص بيچاره حول شد و رقصيدنش يادش رفت(تا قبلش داشت خوب ميرقصيدا)و بيچاره جام كرد(خيلي خجالتي بود بنده خدا) خلاصه آقا ما هم مجبور شديم تا آخرش با همين دو عدد دوست سبيل خودمون حركات موزون كنيم ولي خداييش رقصيديما به طوري كه آخرش همون كه گفته نگو منم اونجا بودم جايزه اول رقص رو برد و داداش ايشون هم ك خودم داشتم بهش رقص ياد ميدادم جايزه دوم آقايون رو گرفت.پذيرايي و اين حرفاي عروسيشون هم كه خيلي خوب بود و آقا مازيار حسابي سنگ تموم گذاشه بود.چقدر هم كه جاي خيليا كه هميو روزا سالگرد بلاگشون هست خالي بود و چقدر عروس و داماد بهش سلام رسوندن. □ نوشته شده در ساعت 1:00 AM توسط باربد
● با توجه به اينكه تعداد شيرازي ها ماشاالله داره به طرز شديدي زياد ميشه و اين صفحه شيرازي ها به نظرم يه جورايي داره قناس ميشه ديگه(شده) و دلم هم نمي خواد اسم ها رو تعديلشون كنم اگر كسي مي تونه به من كمك كنه و يك صفحه ساده اما زيبا و كارا واسه صفحه شيرازي ها طراحي كنه به من خبر بده.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:54 AM توسط باربد December 08, 2002
● در نگارخانه كيميا يه نمايشگاه گروهي نقاشي هنرجويي برگزار شده كه دو تا از كارهاي دوست خوبمون نازلي هم اونجا هست.حتما بريد و از اين نمايشگاه ديدن كنيد.(اب نبات و شيريني هم بهتون ميدن)
□ نوشته شده در ساعت 1:52 AM توسط باربد
● اين همه اين شركت هاي سرويس دهنده اينترنت ميگن ما سرعتمون توپه، ما از همه بهتريم، ما فلانيم راحت بريد توي اين صفحه و سرعت اتصالتون رو چك كنيد تا ببينيد چقدر راست ميگن.
□ نوشته شده در ساعت 1:50 AM توسط باربد
● ياد بوي اون پاك كن خوشگلا كه تو دبستان بعضي وقتا حتي مي خوردمشون بخير.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 1:46 AM توسط باربد December 05, 2002
● بالاخره آقا سيروس همون دوستم كه كلي هميشه يادش ميكنم هم بلاگ دار شد.
□ نوشته شده در ساعت 11:43 AM توسط باربد
● قابل توجه اونايي كه هر جا ايميل مفتي ميدن زود ميرن و ثبت نام ميكنن بگم كه سايت گويا يه سرويس ايميل راه انداخته كه به نظر سرويس خوبي مياد.
□ نوشته شده در ساعت 11:42 AM توسط باربد
● آقا من اصلا اين لب هاي اين آنجلينا جولي رو كه ميبينم خلاصه يه جوريم ميشه.بازيش هم كه توي فيلم جي(اسمش همين بود فكر كنم)حرف نداشت ولي توي فيلم Tomb Raiderدر نقش لارا كرافت به نظرم خيلي گند بود.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 11:41 AM توسط باربد December 04, 2002
● من
با چشماني كف آلود وتني لرزان تنها آري پاييز است و برگريزان ..........................................................هيچ صدايي نيست هيا بانگ من است فقط آري كه مي گويم: مامان آب رو ببنديد من سرم رو بشورم بيام بيرون □ نوشته شده در ساعت 4:50 AM توسط باربد
● آقا شديدا احتياج به رقص دارم اگر مثلا واسه عيد فطر ميخواين يه پارتي چيزي بگيرين ما رو فراموش نكنين.(اهنگاي اين حاج خانوم رو هم خودم ميارم و تا آخر هم باهاشون ميرقصم،قسم ميخورم)
□ نوشته شده در ساعت 4:42 AM توسط باربد
● يه لينك مفيد واسه اونايي كه زياد پاي كامپيوتر ميشينن.(از حودر)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 4:41 AM توسط باربد December 03, 2002
● آقا اگر شيرازي اي مشناسين كه بلاگ مينويسه و اسمش توي صفحه شيرازي ها نيست راهنماييش كنيد تا با ايميل مربوط به شيرازي ها تماس بگيره و اسمش بره تو ليست.
□ نوشته شده در ساعت 9:04 AM توسط باربد
● رفتم يك شاخه آهن بخرم،قيمت رو كه ميپرسم ميگه 6500 تومن پول رو ميشمارم و ميگم آقا لطفا يه فاكتور هم بهم بده(بدون منظور،فقط واسه شركت ميخواستم)كه ميبينم توي فاكتور مينويسه 5000 تومن!!!!!!!!!!!!! بعد هم كه بهش ميگم آقا چند شد ميگه 5000 تومن.خوبه كه تعذيرات هست و مردم اينجورين و گرنه پوست از كلمون ميكندن.
□ نوشته شده در ساعت 9:00 AM توسط باربد
● يكي از عيب هاي بزرگ من اينه كه بيش از حد دمكرات تشريف دارم.ميدوني مثلا معمولا تو كار بقيه تا ازم نخوان دخالت نميكنم و همين باعث شده كه مثلا وقتي ميبينم يه نفر داره اشتباهي ميكنه به طور غير مستقيم بهش ميگم ولي اگر گوش نكرد ديگه چيزي نميگم كه فكر ميكنم اين خوب نيست.
□ نوشته شده در ساعت 8:59 AM توسط باربد
● آقا مثلا فرض كن توي يه مهموني هستي و هر كس داره يه كاري ميكنه و توجه ها رو جلب ميكنه و تو حسابي كم آوردي يه راه حل داره كه پيش منه.برو به اين سايت چند تا از اين شعبده بازي ها ياد بگير،تمام.
فقط اگر ديدي يه دفعه بقيه مثلا آكروبات و از اين حرفا بلد بودن و پوزت رو زدن تقصير من نيستا □ نوشته شده در ساعت 8:58 AM توسط باربد
● كاشكي هي نميخواستيم تو كلمات و حرف هاي همديگه دنبال يه چيزي واسه گير دادن بگرديم
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 8:57 AM توسط باربد
|