| |
جريان زندگى من |
December 13, 2002
● يه مدت پيش كه كلاغ پر زد و رفت وقتي اون جمله آخرش رو ديدم كه نوشته بود كلاغي ميخواهد بپرد لعنت بر كسي كه نگذارد(يه همچين چيزي بود فكر كنم)خيلي از نوشتش خوشم اومد واسم جالب بود.حالا شديدا اين فكرم رو مشغول كرده كه مثلا اگه من بخوام يه همچين حرفي رو بزنم چي بايد بگم مثلا.(خوشحال نشيد به هيچ وجه قصد خودكشي ندارم)
........................................................................................مثلا بگم چي؟ماهيگيري ميخواهد به آب بزند؟!!!يا مثلا ماهي فروشي ميخواهد ساتورش را بياويزاند؟!!!!! يا مثلا نوازنده اي ميخواهد قطعه آخر را بزند؟!!!!!! يا كه تمبك زني مي خواهد ضرباهنگش را ريتارد كند؟!!!!!!!(اين يكي خيلي با حال بود) يا مثلا فلسفه بافي ميخواهد ديگر سر مردم را درد نياورد؟!!!!!!! يا اينكه متفكري(نه به معناي انديشمند به معناي كسي كه زياد فكر ميكنه) مي خواهد ديگر فكر نكند؟!!!!! يا كه بيخيالي ميخواد بيخيال زندگي شود؟!!!!! يا هزار تا چيز ديگه...واقعا من كدومشونم؟ خودم هميشه دلم ميخواست همون نوازندهه باشم كه ميخواهد قطعه آخر را بزند لعنت به كسي كه موبايلش زنگ بزنه و حواسش رو پرت كنه رو مي پسندم ولي خوب بقيه اش هم هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ □ نوشته شده در ساعت 3:43 AM توسط باربد
|