| |
جريان زندگى من |
April 30, 2003
● آقا اين غذاي من هست در اين روزها:
صبح ساعت 7 يا 7:30 دوتا بشقاب سريال+يه دونه وافل(يا يه دوتا نون تست و مخلفات) حدود ساعت 11 كه حسابي اين شكمم دل ضعفه ميره. بين 12:30 تا 1:30 نهار كه يه فست فود هست + سيب زميني سرخ كرده كه اگر نباشه اصلا نميشه(يا اگر غذا چيانيز يا مكزيكي باشه با برنج) ساعت 6 يا 7 يه تيكه كيكي، نوني، موزي چيزي خلاصه هرچي پيدا بشه. ساعت 9 يا 10 شام كه يا ساندويچ خونه ساز هست يا اگر آبجي جون لطف كرده باشه و زحمت كشيده باشه يه غذاي ايراني كه برنج هم شاملش هست. حالا مسئله اينه كه ميخوام رژيم غذاييم رو يه تجديدنظر درش بكنم و يه وعده اون وسطا اضافه كنم و فكر كنم ساعت 10:30 بشه يه دونات اون وسطا غالب كرد. □ نوشته شده در ساعت 7:07 PM توسط باربد
● وه پسر الان يه چيزي خوندم كه كلي به خودم اميدوار شدم.
اين رو نميخواستم هيچوقت اينجا بنويسم آخه خيلي ها ظرفيت شنيدنش رو شايد نداشته باشن و اصلا حوصله بحث با اينجور ادما رو ندارم ولي خوب حالا مينويسم. مدتي هست كه خيلي شديد اعتقاد پيدا كردم ظهور اديان و پيامبران گوناگون چيزي نبوده جز ضرورت تاريخ يعني اگر خوب به هر قوم يا تمدني نگاه كنيد ميبينيد همونجايي كه تمدن و سواد و شعور و ثروتشون به حدي ميرسيد كه ديگه از ظرفيت عمومي جامعه خارج بود و اگر تحولي در اون جامعه رخ نميداد اون پيشرفت حالت ايستا يا حتي پسرفت و گنديدگي ميگرفت سر و كله يه پيامبر پيدا ميشده البته اينكه اينا وصل به خداوند ازلي و ابدي بودن رو نظري دربارش ندارم(هرچند كه اعتقادم ميگه يه اتصالاتي بوده). حالا اينا رو داشته باشين، اين متن رو هم بخونيد. باربدوس حكيميانوخ □ نوشته شده در ساعت 6:58 PM توسط باربد
● ماشين دنده اتوماتيك خيلي خوبه،خيلي راحته مخصوصا واسه اينجا كه آدم بعد از مدتي يه مقداري كاليبر يه نقطه از بدنش تغيير اندازه ميده! ولي خدا وكيلي هيچوقت جاي ماشين دنده اي رو نميگيره.
□ نوشته شده در ساعت 6:46 PM توسط باربد
● اين شادمهر عقيلي حقش رو تو ايران خورده بودن واقعا.(فقط كاشكي يه نفر به اين سازندگان سايتش ميگفت بابا اين اينتروتون يه مقداري بيش از حد الكي و طولانيه)
□ نوشته شده در ساعت 7:46 AM توسط باربد
● خيلي اتفاقي و جالب يه وبلاگ نويس از همين منطقه خليج خودمون(Bay area) پيدا كردم كه به نظرم يه جورايي جالب مينويسه.
□ نوشته شده در ساعت 7:29 AM توسط باربد
● دعاي وسط هفته:(با روغن داغ اضافه)
........................................................................................خدايا خداوندا هرچي بيكار هست را سركار بگذار مخصوصا ايشون رو(فكر كنم مثلا توي يه سايد والك كافه اگر كار گيرش بياد خيلي خوشحال بشه يا حداقل يه بابالنگ دراز واسش پيدا كن) خدايا اين سيب زميني سرخ كرده فست فودها رو زيادتر بنما. پروردگارا اين آمريكايي ها رو به راه راست هدايت بفرما و كاري كن از مايل و اينچ و يارد و پوند و اين كوفت و زهرمارها رو به كيلومتر و سانتيمتر و متر بيارن. □ نوشته شده در ساعت 7:26 AM توسط باربد April 28, 2003
● ميخواستم توي دعاي اين هفته دعا كنم كه خدايا يه مشت بلاگر تو اين سن هوزه جور كن بلكه من بشم ليدرشون كه يك دفعه ديدم حسين درخشان يك كارهايي داره ميكنه و بوسيله يه سايت ميتونيم توي هر شهري قرار بذاريم و دور هم جمع بشيم و توي اين شهر ما هم مثل اينكه با من تا حالا 4 نفر علاقه مند و ميتينگ هستن.البته الان اصلا دلم نميخواد ليدر بشم به دو علت: اول اينكه ليدر بايد شهر و جاهاي ديدني و با صفاش رو خوب بلد باشه كه شامل من نميشه و دوم اينكه بايد يه مقداري از لحاظ مالي و وقت هم مشكلي نداشته باشه(حالا آبي ميگه تو شيراز كه تو تازه يه پولي هم به جيب ميزدي كه).
........................................................................................به هر حال اگر توي سن هوزه هستين و بلاگ نويس و يا حتي بلاگ خوان(آخه تعداد كمه بايد يه جوري شلوغش كرد) يه انگشت بزنيد اين زير. □ نوشته شده در ساعت 6:55 PM توسط باربد April 27, 2003
● آقا قليون خريدي اما نميدوني چطوري قليون چاق ميكنن.اشكال نداره يه سر برو اينجا
□ نوشته شده در ساعت 2:44 PM توسط باربد
● توي پست قبلي ميخواستم بنويسم من از غذاي چيني و كلا غذاي اين چشم بادمي ها متنفرم.ولي آقا پريروز يه خونه اي كار ميكرديم كه روز اخر كارش بود و صاحبخونه كه يك زن چشم بادمي و پر حرف هست گفت نهار مهمون من هستيد منم كه عزا گرفته بودم تا اينكه به رستوران رسيديم و من از اينكه فست فود جك تو قوطي بقل اون رستوران بود خوشحال شدم كه حداقل بعد از رستوران ميرم اونجا اين شكم بي هنر رو يه جوري پرش ميكنم.خلاصه آقا رفتيم داخل و اول واسمون چايي سفيد آوردن بعد هم يه سوپ كه نفهميدم چي بود ولي الحق خوشمزه بود.بعد هر كدوممون يه غذايي سفارش داديم و قرار گذاشتيم با هم share كنيم حالا دوتا غذا با مرغ و يك غذاي دريايي داشتيم.آقا برنج هم باهاش بود كه ديگه معركه شد
........................................................................................اون لمون چيكن كه حرف نداشت. خلاصه دردسرتون ندم و دلتون رو هم الكي آب نندازم فقط اينو بگم كه غذاي چيني خوبش خيلي خوبه(مخصوصا اگر تند نباشه). □ نوشته شده در ساعت 2:18 PM توسط باربد April 23, 2003
● اين هم چندتا شيرازي تر و تازه:
خواب در بيداري ترانه مجهول خاك و باران □ نوشته شده در ساعت 10:30 PM توسط باربد
● كلي مطلب تو ذهنم بود ولي نه يادم هست نه اگر يادم بود حوصله نوشتم داشتم.
□ نوشته شده در ساعت 10:25 PM توسط باربد
● نوار فرياد اثر تازه اساتيد عليزاده و شجريان رو از رو وب خريدم فقط اميدوارم هرچه زودتر برسه به دستم.ميخواستم سلانه اثر استاد عليزاده رو هم بخرو كه البته ديدم فعلا موجودي يختي پس اندكي صبر سحر نزديك است
□ نوشته شده در ساعت 10:24 PM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................خدايا، خداوندا ساعات شبانه روز را زيادتر بگردان.بارالها روزهاي هفته رو هم بهكذا فقط لطف كن روز هاي هفته رو كه زياد ميكنيد شنبه و يكشنبه هاش رو زياد كن. پروردگارا كاري كن كه انقدر امنيت و وجدان زياد بشه كه هيچ دري قفل نداشته باشه و مردم لازم نداشته باشن در خونه هاشون رو قفل كنن(البته خداوندا خودت كه ميدوني من از اين آرمان گراهاي خل ملنگ نيستم كه از اين دعاهاي چرت و پرت بكنم اين رو فقط به اين خاطر گفتم كه ئر خونه ما 4تا قفل داره و من صبح كه ميخوام برم سركار خيلي سختم هست كه بخوام اينها رو يكي يكي قفل كنم) □ نوشته شده در ساعت 10:20 PM توسط باربد April 22, 2003
● نميدونم چقدر سينا مطلبي رو ميشناسيد.اگر هم نميشناسيد يك دفعه به من اطمينان كنيد و براي حمايت از آزاديش اون لينكي كه تو صفحه شيرازي ها رو گذلشتم امضا كنيد.(هر چند كه بر اين اعتقادم كه اين اين امضا ها اثر خاصي نداره ولي اول به اين دليل كه سينا بدونه ما به يادش هستيم و دوم اينكه به خيلي ها نشون بديم ما هستيم و ثابت كنيم كه چو عضوي را بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار! اون متن رو امضا كنيد)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:00 AM توسط باربد April 21, 2003
● آقا فكر نكنيد كه يادم رفته بلاگ بينويسم ها.
........................................................................................ماشاالله نكه خيلي وقت دارم نميشه بنويسم .به هر حال منتظر باشيد تا اموراتتون بگذرد. □ نوشته شده در ساعت 11:55 PM توسط باربد April 17, 2003
● اشكم ميخواد در بياد
........................................................................................وقتي يه موسيقي زيبا گوش ميكني.وقتي عاشق موسيقي هستي. وقتي موسيقي اي گوش ميكني كه شايد ابهت نداره، 100 تا ساز توش رديف نكردن،رهبر نداره، از پيش تعيين شده نيست و ..... ولي ميدوني از يك روح و فرهنگ پاك مياد.ميدوني كسي كه داره ميزنتش عاشقه و اين صدايي از بالاست. اشكم ميخواد در بياد وقتي يه نفر رو دوست داري و نگرانشي ولي خوب بعضي وقتا يادش ميره.فكر ميكنه ميخواي تو كارش دخالت كني.فكر ميكنه.... نميدونم چي فكر ميكنه.به هر حال اينم از عشقه. اشكم ميخواد در بياد وقتي ميبينم روز به روز دارم بهتر ميشم وقتي ميبينم .............(ايناش ديگه واسه خودمه) اشكم ميخواد در بياد وقتي يه بهار(پرتقال بود فكر كنم) رو پيدا ميكنم و به ياد بهار نارنج شيراز بوش ميكنم اينقدر كه هركي ببينه ميگه خل شده. اشكم ميخواد در بياد وقتي يه شعر تر حافظ ميخونم و باز هم خودم رو بيشتر كشف ميكنم، وقتي از اون معني هاي پرمغز شعرش از هيجان كشف يه وجه ديگه از عشق به خنده مستانه ميفتم. اي بابا آق اميراي نوشته ها چي چيه؟ تا حالا اينجوري نديده بودم بنويسي.نميدونم چرا يه دفعه رفتم تو فاز اون چيزي كه درونم هميشه بوده ولي به هيچكس معمولا نشون نداده بودم. به هر حال هي اين اشكمون دلش ميخواد بياد پائين و بعضي وقتا هم اي يه كمكي خيس ميشه اين چشما كه البته ميگن خوبه واسه سو چشم.راستي كسي هم نگران نشه وا دلم واسه هيچ كس و هيچجا تنگ نشده و اينا همش به خاطر اينه كه اون ته دلم خوشحال و اميدوار و راضي هستم. و اگر هم اشكي هم هست از شوق و عشقه. □ نوشته شده در ساعت 10:19 PM توسط باربد April 14, 2003
● اين هم دوتا شيرازي جديد:(راستي تا يادم نرفته بگم كه آقا اگر ميخوان بلاگت.ن معرفي بشه قربونتون بره آخه بايد يه چيزي هم توش نوشته باشين)
خاك و باران اين هم بلاگ يه دوست خيلي خوب كه هر چند نشد ايران بيشتر باهاش اشنا بشم ولي از اون دوستا هست كه ميدوني حرفت رو ميفهمه و واقعا ازش خوشم مياد و وقتي باهاش چت ميكنم لذت ميبرم.راستي اين دوست خوبم هفته پيش هم در سوگ يكي از عزيزانش بود كه بهش تسليت ميگم.(ضمنا اگر دلتون ميخواد اهنگ روي بلاگ آبجي جون كه پاكش كرد رو بشنويد باز هم حتما بريد يه سر اينجا بزنيد) □ نوشته شده در ساعت 8:27 PM توسط باربد
● امروز رفتم واسه كالج ثبت نام كنم، صبح زود رفتم تا بتونم زودي كارهام رو بكنم و بتونم سريع برم سركار شايد باورتون نشه ولي تمام كارهام در عرض 5 دقيقه تمام شد(البته اونجا انقدر زود رسيدم كه تازه داشتن در ها رو باز ميكردن و كارمنداش هم داشتن هنوز قهوه ميخوردن)به هر حال بهم وقت داد كه 20 ماه بعد برم واسه تابستون واحد بگيرم. فعلا ميخوام با يه رياضي متوسط شروع كنم كه هم مغزم راه بيفته و هم اينكه فقط مشكل زبان داشته باشم نه اينكه هم درس سخت باشه و هم مشكل زبان. به هر حال از الان دارم ميترسم واسه اينكه كار رو چكار كنم اخه اگر بخوام برم سر كلاس بايد 5 روز در هفته رو نصف روز كار كنم(البته يك ماه بيشتر نيست) و كار كمتر يعني پول كمتر و ......
□ نوشته شده در ساعت 8:20 PM توسط باربد
● آخه اين رسمشه؟ آقا 5 هفته هست كه كفش فوتبال خريدم ولي هر يكشنبه اي كه قرار بوده بريم بازي يا 13 بدر بوده يا بارون.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 8:12 PM توسط باربد April 12, 2003
● خوب فعلا يه تغيرات كوچيكي اون بالا دادم تا برسيم به تغييرات اساسي.اون لوگو بالا هم كار دوستاي خوبم ميترا و نوشا هست.
□ نوشته شده در ساعت 3:22 PM توسط باربد
● دو هفته هست كه فول تايم شده كارم يعني اينكه هر 5 روز هفته رو ميرم سر كار.هرچند كه خسته ميشم ولي واقعا ميگم، درونم احساس خوبي دارم هم اينكه آدم كار ميكنه و يه چيزي ياد ميگيره و هم اينكه پولش بيشتره.راستي يادم رفت بگم از قسمت رنگ هم اومدم به قسمت تعميرات و يا همكارم آقا رستم كه يه ايراني هست كه بعد از 15 سال سابقه در كار كامپيوتر و High Tech اومده تو اينكار با هم كار ميكنيم.هرچند كه واسه زبان انگلسيم اصلا خوب نيست و واقعا دلم ميخواست به خاطر ياد گرفتن زبان توي يه فروشكاهي، خوراك فروشي اي چيزي هم كار ميكردم ولي خوب به هر حال فعلا كاري نميشه كرد اينقده اينجا وضع كار خراب هست كه نگو و واقعا من شانس آوردم كه دايي جان اينجا بهم كار داده البته بگم خودمم از پس كارها براومدم و اينطوري نيست كه بهخ خاطر فاميل بودن فقط بهم كار داده باشن به هر حال خودمم خوب كار كردم.
□ نوشته شده در ساعت 3:04 PM توسط باربد
● اين نوشته ها رو ميبينيد.ميدونيد چرا اينقدر خوشگله؟ آخه با خط پرسرعت DSL به شبكه جهاني اينترنت! داره پست ميشه :-))
يعني اينكه آقا DSLمون يه كمك جيب خودمون و تلاش هاي شبانه روزي شركت اينترنت اينجا و زحمت هاي سعيد و خلاصه همه عوامل دست اندر كار اين برنامه وصل شد. حالا ديگهخ ميتونيم هر موقع يادمون رفت كه كجا هستيم(من نه ها! اين آبجي محترم منظورمه) يه سري بزنيم به اين سايت و يكي از كانال هاي مزخرفش رو بگيريم و نگاه كنيم تا بفهمتمون. راستي واسه اونايي كه DSL دارن اين سايت جالبيه. □ نوشته شده در ساعت 2:57 PM توسط باربد
● اين هفته رفتم كالج وست ولي(west valley) و اينطور كه معلومه مثل اينكه ميتونتم كلاس هاي زبانم رو از پاييز شروع كنم و ميشه پولش رو هم از دولت گرفت.البته واسه اينكه بات محيط اونجا زودتر آشنا بشم وزودتر بيفتم توي خط ميخوام تابستون يه كلاس رياضي بگيرم.خوبيش اين بود كه يه دونه از مشاور(استاد راهنما)هاي اونجا ايراني بود و حسابي شير فهمم كرد كه جريان از چه قراره.
□ نوشته شده در ساعت 2:49 PM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................خدايا كمك كن زودتر اين انگليش ما هم خوبتر بشه . خدايا مگه نميگن از ما حركت از تو هم بركت،خوب من ورزش رو شروع كردم تو هم تا دوماه ديگه كه خلاصه فصل تابستون هست و آدم ميخواد بره سانتا كروز كنار ساحل اين هيكل ما رو حسابي بيار رو فرم. □ نوشته شده در ساعت 2:45 PM توسط باربد April 09, 2003
● آقا كاشكي ميشد مثل اين نامه هاي الكتروني آشغال كه واست مياد تو ايميل و ميتوني با يه از دستشون راحت بشي از اين نامه هاي تبليغاتي هم كه اينجا هر روز واسمون با نامه ميفرستن هم راحت ميشديم.
□ نوشته شده در ساعت 7:44 PM توسط باربد
● ميخواستم يه چيزاي مفصلي در مورد خوبي و صميميت و گذشت و انسانيت و خلاصه از همين شعرو ور ها بنويسم ولي خوب ديدم چه فايده حيف آدم كه بخواد وقتش رو حروم كنه.
□ نوشته شده در ساعت 7:44 PM توسط باربد
● فعلا ميخوام برم خونه فاميلامون اين آبجي خانم نميذاره بنويسم فقط اينكه از فردا شب DSL براهه
□ نوشته شده در ساعت 7:43 PM توسط باربد
● هميشه اين بيت از حافظ تو ذهنم دور ميزنه و خيلي هميشه بهش اعتقاد داشتم:
صبر و ظفر، هر دو دوستان قديمند بر اثر صبر نوبت ظفر آيد □ نوشته شده در ساعت 7:43 PM توسط باربد
● دعاي وسط هفته با دو فوريت:
........................................................................................خدايا يه كاري كن زودتر دلش بخواد موسيقي ياد بگيره و بهم زنگ بزنه(عجب غلطي كردم ازش هيچ شماره چيزي نگرفتم) □ نوشته شده در ساعت 7:42 PM توسط باربد April 05, 2003
● با اجازتون اين هفته رفتم اسم نوشتم باشگاه ورزشي كه برم ورزش.اين باشگاه خيلي با حاله و استخرو جكوزي و سونا و سالن بسكتبال هم داره.كلي هم با فروشنده اونجا چونه زديم و تونستيم ازش با قيمت خوبي اشتراك بگيريم.اصلا ميدونيد اينجا اگر بتوني چونه بزني و زبونت خوب كار كنه يه دفعه ميبيني يه جنس يا يه خدماتي رو ميتوني با قيمت نصف يا كمتر هم بگيري.به هر حال روز اول رفتيم دستگاه هاي بادي بيلدينگ و دوچرخه و قايق سواري زديم دفعه بعدش هم رفتيم استخر كه چقده حال داد فقط يه مسئله اين بود كه وقتي از استخر در اومديم و ميخواستيم خودمون رو بشوريم حماماي اينجا در نداره و البته واسه خود اينا مشكلي نبود نامردا همينطوري لخت جلو هم ديگه دوش ميگرفتن و البته خداييش كسي هم به كسي نگاه نميكنه فقط بديش اين بود كه زنونه و مردونه جداست.
راستي يه چيز ديگه هم اينكه من تو ايران جزو مردايي بودم كه موهاي بدنشون متوسط رو به كم هست ولي اينجا جزو مردايي هستم كه واسه اينا تو دسته گوريل ها قرار ميگيرن از پرمويي. □ نوشته شده در ساعت 12:54 AM توسط باربد
● آقا خيلي جالبه دو سه روز از دعاي هفته قبلمون نگذشته بود كه داشتم از كلاس اكابر ميومدم خونه.دم در خونه ديدم دو تا آقا واستادن و بعد هم رفتم تو خونه ما منم زود رفتم تو خونه و از آبجي جون پرسيدم چي شده كه گفت آقايون از شركت كيبل اومدن.اينجا تلوزيون به طور عادي 10 يا 20 كانال آشغالي بيشتر نداره و اگر بخواي برنامه هاي جالب رو ببيني بايد پول بدي و كيبل يا ماهواره بگيري ولي ما از وقتي اومديم تو اين خونه اين شركت محترم يادش رفته كيبل مستاجر قبلي رو قطع كنه و ما هم داشتيم فيضش رذو ميبرديم كه اينا سر رسيدن و خلاصه قرار شد كه ماه اول رو براي 1 دلار و از ماه بعدش ماهي 13 دلار بگيرن كه برنامه هاي كيبل رو ببينيم(البته همش رو نه وا آخه برنامه كاملش حدود ماهي 50 دلار هست)به هر حال در همين حين و بين بود كه ما از دهنمون در رفت كه آقا شما اينترنت هم دارين كه آقاهه گفت بعله كه داريم خوبشم داريم و سرويساي ما 8 برابر DSL سرعتشون هست و كلي توضيحات و آخر سر هم گفت كه بعله چون شمايي واسه 6 ماه بهتون ميديم 19 دلار بعد از 6 ماه هم ماهي 45 دلاره كه البته نميدمنن ما بعد از 6 ماه قطعش ميكنيم.خلاصه آقا اگر خدا بخواد از هفته ديگه داريم با اينترنت پرسرعت حال ميكنيم.
انشاالله روزي شما باشه. □ نوشته شده در ساعت 12:46 AM توسط باربد
● دعاي هفته:
........................................................................................خدايا واقعا كارت خيلي درسته، اگه ميدونستم گير دعاهام اينه كه تو بلاگ بنويسمشون زودتر اينكار رو ميكردم. بار الاها شما كه انقده باحالي يه كاري كن يه پول قلنبه دستم بياد. خداوندا نبين كه بنده سراپا تقصيرت همينطوري ول ول تنها بگرده. □ نوشته شده در ساعت 12:37 AM توسط باربد
|