جريان زندگى من



November 29, 2003

● به همين سادگي! به همين خوشمزگي! شد يازده ماه.
                               

● هيچ وقت فكر نميكردم به يه دختر اونم خارجي اينقده علاقمند بشم.
                               

● آقا جاتون خالي روز تنكس گيوينگ رفتيم خونه برادر خانواده اي كه دوستم پاولا پيششون زندگي ميكنه.ساعت دو و نيم رسيديم اونجا و بعد از نيم ساعت نشستيم به خوردن بوقلمون و گوشت و پوره سيب زميني و خلاه يه چيزاي ديگه كه اسمشون يادم نيست ولي مزشون هنوز يادمه.خلاصه جاتون خالي شبش هم دعوت بوديم خونه يكي از فاميل ها كه اونا هم بوقلمون داشتن ولي من دير رسيدم و فقط به قسمت شيريني جات رسيدم خلاصه خوب بيد.

                               

● آقا الان خبري خوندم كه توش گفته دكتر همافر تو ارشاد فارش اسعفا داده.
واقعا متاسفم و اميدوارم كه هرجا هست خدايارش باشه و موفق باشه.

                               

● تا حالا واژه مونوپولي رو شنيدين يا نه؟ يا بازي كردين تا حالا؟
تو اين بازي جريان اينه كه كسي برنده هست كه تمام(يا حداقل تعداد بيشتر) خانه هاي با ارزش رو مالك باشه و اينجوري همه به اون كرايه ميدن و يا از اون جنس ميخرن.
اينجا يعني آمريكا هم وضعيت و سيستم طوري طرح ريزي شده كه به صورت مونوپولي هست يعني اينكه يه عده بزرگان هستن كه با وسايل و ابزاري كه در دست دارن(يا همون پيكره پليد استعمار) جوري رو مخت كار ميكنن كه كاري كه اونا تبليغ ميكنن رو فكر ميكني درست هست و اگر انجام ندي يا از جامعه عقبي و املي يا اينكه از تكنولوژي روز عقبي.
مثلا الان دارن يه فيلم اكران ميكنن تو سينماها به نام گربهء توي كلاه و يك هفته هست اومده رو پرده و با اينكه از طرف منتقدان و تماشاگران ارزش متوسط رو به پايين رو گرفته ولي بيشترين فروش گيشه اين هفته رو داشته.حالا چجوريش اينه كه تا راديو و تلوزيون رو كه باز كني يا داره از اين فيلم حرف ميزنه و تبليغ ميكنه يا اينكه داره با مايك مايرز بازيگر اين فيلم گفتگو ميكنه و يا مثلا كارت اعباري مستركارد تو تبليغاش به اين فيلم اشاره ميكنه.پپسي كه ميخواي بخوري( من كه نميخورم البته ((-: ) رو بطريش اين رو تبليغ ميكنه يا برگركينگ يكي از غذافروشي هاي معروف داره وسايل اين فيلم رو ميفروشه و تبليغ ميكنه.خلاصه اينقده تو گوشت ميخونن كه تو فكر ميكني اگر اين فيلم رو نبيبني از زندگي عقبي.
يا مثلا روز بعد از روز ملي شكرگزاري رو همه فروشگاه ها اعلام ميكنن كه فروش فوق العاده داريم و به خاطر همين هم ساعت 6 بجاي 9 باز ميكنيم(بيچاره كاركنانشون) و البته خريداران محترم كه ساعت 5 جلو اون فروشگاه صف گرفتن.البته اين وسط تنها چيزي كه واقعا داره فروش ميره يه مشت جنس بنجل هست كه واقعا به قيمت مفت فروش ميره ولي اين وسط كسي كه داره نفع ميكنه فروشگاه هست كه داره جنس هاش رو رد ميكنه و البته اين وسط يه جورايي هم از ماليات دادن در ميره.
خلاصه ابر و باد همه در كارند كه تو بيشتر و بيشتر بخري و البته چه بهتر كه چيزي بخري كه هم زود خراب بشه و هم زود از مد بيفته كه باز هم اون كرم احساس خريد بياد تو مغزت و اين وسط بزرگان قدرتمند تر بشن تا تو رو بهترو بيشتر كنترل كنن.

                               

دعاي هفته:
- خدايا هيشكي رو گرفتار دنيا نكن كه از بلاگش غافل بشه
- خدايا چاكريم شديد
-خدايا دلم هوس يه مسافرت كرده وقتش رو جور كن.
- خدايا كمكم كن تا هيچ پيچي رو اونقدر سفت نكنم كه نتونم بازش كنم

                               

........................................................................................

November 11, 2003

● قابل توجه مادر عزيزم:
الان دو هفته اي هست كه تو تركم.
.آره تعجب ميكينيد! هيشكي فكر نميكرد منم بعله، ولي خوب ديگه....
كلا از اونجا فكر كنم شروع شد كه اول بابام مصرف ميكرد بعد ديگه يواش يواش من و آبجي هم كه بزرگتر شديم عادت كرديم(خداييش چيز باحالي هم هست) حتي مامان هم كه هي ميگه بده خودش مصرف ميكرد.البته من بيشتر از همه به طوري كه ديگه اين آخري ها ظهر و شب شده بود..
وقتي اينجا اومدم كه ديگه اينجا معدنش هست و اصلا هر چه ميكشيم از دست اين آمريكايه!
تا اينكه دو هفته پيش با خودم فكر كردم اين كار ها آخر و عاقبت نداره و خلاصه تصميم قاطع گرفتم بزارم كنار، هر چند كه سخت بيد اولش ولي روز به روز بيشتر عادت كردم و حس بهتري دارم.
آره ماماني الان دو هفته شده كه لب به هيچگونه نوشابه گازدار نزدم.
كوكا بي كوكا
پپسي بي پپسي
راستي تا حالا سيب زميني سرخ كرده و همبرگر با آب خوردين؟امتحان كنين بد نيست

                               

........................................................................................

November 10, 2003

● 9 روز وقت دارم يه كتاب حداقا 100 صفحه اي رو بخونم و خلاصه اش رو تحويل بدم فكر ميكنيد موضوعش چي باشه خوبه؟!
                               

● شديدا ديگه مطمئن شدم اين جرج بوش رو بايد به همون گاري اي بست كه بايد سران مملكت خودمون رو بست
                               

● يه مقداري خونمون احتياج به پند و پيزي داشت كه ما هم به مالك اينجا گفتيم آقا اينها رو انجام بده و ضمنا چون خودمون اينكاره ايم گفتيم اگر هم ميخواي خودمون با قيمت تعاوني انجام بديم واسه.خلاصه كه آقا گفت نه! بعد خود پدر سگش اومده ورداشته يه كار آشغالي انجام داده كه نگو خلاصه شديدا ريخته بودم به هم مردك اومده مثلا وسط آشپزخانه يه عدد تيكه فلز كه مخصوص در ورودي ساختمون هت رو گذاشته كه پاركت كف آشپزخانه بلند نشه.
خلاصه اگر ميدونست چقدر خانواده محترمش مخصوصا همونايي كه بهشون ميگن ناموس تو اين چند روزه مستفيض القاب و عبارات جالب شدن عمرا اينكار رو ميكرد.ضمنا واسه خودشم گذاشته هر موقع ديدمش از خجالتش در بيام.
حيف من كه واسه خونه اين مردك دلم سوخت!

                               

● آقا جاتون خالي دو هفته پيش اينجا هالووين بود.خلاصه منم يه قيافه اي به كمك خواهر جون واسه خودم درست كردم كه اولا همه ازم ميترسيدن حتي خود طراح و هم اينكه حسابي به قول اينجايي ها Coolشده بودم اين هم عكس يك عدد جن
                               

دعاي هفته:
- خدايا شما كه اينقده خوبي و لطف داري به ما و كيفيت مويي مون اينقده خوب شده كه بايد كمتر از يك ماه دست به دامن خواهر كرامي بشيم تا مو هامون رو كوتاه كنه لطف كن از كيفيت كم كن و به كميت بيفزا يا حداقا نذار اين كميت مويي ما از اين كمتر بشه.
- خدايا هزار مرتبه شكرت كه يه دردسر بزرگ رو از سرم گذروندي
- بار الاها اين دردسر يه موقع ادامه نداشته باشه لطفا

                               

........................................................................................