| |
جريان زندگى من |
November 10, 2003
● يه مقداري خونمون احتياج به پند و پيزي داشت كه ما هم به مالك اينجا گفتيم آقا اينها رو انجام بده و ضمنا چون خودمون اينكاره ايم گفتيم اگر هم ميخواي خودمون با قيمت تعاوني انجام بديم واسه.خلاصه كه آقا گفت نه! بعد خود پدر سگش اومده ورداشته يه كار آشغالي انجام داده كه نگو خلاصه شديدا ريخته بودم به هم مردك اومده مثلا وسط آشپزخانه يه عدد تيكه فلز كه مخصوص در ورودي ساختمون هت رو گذاشته كه پاركت كف آشپزخانه بلند نشه.
........................................................................................خلاصه اگر ميدونست چقدر خانواده محترمش مخصوصا همونايي كه بهشون ميگن ناموس تو اين چند روزه مستفيض القاب و عبارات جالب شدن عمرا اينكار رو ميكرد.ضمنا واسه خودشم گذاشته هر موقع ديدمش از خجالتش در بيام. حيف من كه واسه خونه اين مردك دلم سوخت! □ نوشته شده در ساعت 9:50 PM توسط باربد
|