جريان زندگى من



September 28, 2003

● اين هفته خيلي همچين يه جوري بودم علتش رو نميدونم ولي اخر هفته با يه مطلب از گذشته كه كريتف كلمب نوشته بود و حرف زدن با ميتي خله كه بعد از مدتها واسه يه نفر تونستم با همون شور و هيجاني كه ميدونم مدتي هست ندارمش و دلم واسش تنگ شده از احساسات قلبيم بگم و البته چند قطره اشكي كه هميشه تا احساساتي ميشم(حتي تو خنديدن) بهتر شدم شايد علت اين بوده كه:
به همين سادگي به همين پرشتابي! زرتي شد نه ماه.
نميدونم شايد واسه اين حرف يكم زود باشه ولي خوب نه ماه خودش يه زماني هست كه حداقل يه نطفه به يك موجود كامل از نظر جسمي تبديل ميشه، منم اين مدت شايد خيلي كم بوده ولي يه چيزي كه واسم داشته اين بوده كه اون توانايي هايي كه در وجودم ميديدم و ميدونستم دارم ولي هميشه مطمئن بهشون نبودم(من كلا از اون آدمهام كه پيرو فلسفه شك كردن هستم فكر كنم بهشون ميگن شكياتي ها يعني همونايي كه ميگن من شك ميكنم پس هستم) به خودم ثابتشون كردم

                               

● اين هم يك سايت مخصوص ميتي كه بره و آهنگ هاي جديد ابي رو اونجا گوش كنه
                               

● خيلي از اين نقاشي ها كه روي بدن هست خوشم مياد اين هم يك نمونه ايرانيش
                               

● اووه بابا چقدر شيرازي آقا اينها رو همه رو يكجا تقريبا پيدا كردم و البته يه جورايي به لطف دوست عزيزي كه بلاگ انجمن شيرازي ها رو راه انداخته
اين هم چند تا بلاگ جديد ديگه ازديار استاد رضوي سروستاني استاد فقيد آواز:
چه خوب بود اگه....
آبي(نه اون آبي قهر قرو ها(
دختر همسايه شباي تابستون....
بدون شرح
چرت و پرت
اين هم دو عاشق دلداده؛ زير يك سقف
بيا با هم باشيم
ما می تونيم عاشق بمونيم

                               

● به نظر من هر كسي وقتي ميخواد بقيه مردم رو به كاري متقاعد كنه و كلا در ارتباطاتش با مردم يه سلاحي در چنته دارم .يكي زيبايي، يكي خوش سر وزبوني، يكي دوز و كلك و دروغگويي، يكي اطلاعات زياد يكي پول. فكر ميكنم من اون سلاحي كه دارم و فكر ميكنم خيلي هم كاراست صداقتم هست.(بابا صداقت)
                               

● رقص رو همون ايرانم خيلي دوست داشتم و يادش بخير هر مهموني يا عروسي اي بود اينقده ميرقصيدم كه پا درد ميگرفتم.
حالا اما اينجا اصلا ديدم نسبت به رقص عوض شده يه مدت هست گروه هاي رقص رو ميبينم و دقيقا حالا ميتونم بفهمم كه چرا رقص يكي از هفت هنر هست و نميدونيد چقدر حالا داره احساسم نسبت به رقص عوض ميشه و ميفهمم كه چقدر بيشتر دوستش دارم خلاصه واقعا ميبينم ميتونم همونقدر كه از موسيقي خوب لذت ميبرم ميتونم از رقص زيبا هم لذت ببرم.
راستي معلم رقصمون هم اون روز كلي ازم تعريف كرد و حتي فكر ميكرد كه من رقص ديگه اي كار كردم

                               

● آقا مدتي هست كه هرچي ميخوام بنويسم ميبينم اصلا جور در نمياد.آخه هي ميخوام مثلا به فلاني كه ميدونم بلاگم رو ميخونه بر نخوره يا مثلا دوست و فاميل نگن واه واه ميبيني تا پاش رسيد اونجا دم درآورده يا نميدونم مثلا مامان و بابام واسم نگران نشن.خلاصه بد حسي دارم واسه همينم لطفا از اين به بعد هرچي اينجا مينويسم لطفا نه كسي بهش بربخوره نه كسي نگران بشه(نميدونم اين چندمين باري هست كه اينا رو مينويسم) خلاصه متاسفانه يا خوشبختانه اينجا يه دفتر خاطرات واسه من هست كه ترجيح ميدم بقيه هم در خوندنش با من سهيم باشن و بعضي وقتا هم يه جور بلند بلند فكر كردن هست
                               

دعاي هفته:
- خدايا يه راه حل واسه اينهايي كه هي كليد خونه يا ماشين رو يادشون ميره همراه خودشون ببرن پيدا كردم ،كمكم كن كه بتونم اجراش كنم
- خدايا كمكم كن خودم باشم
- اين يكي دعا رو فراموش كردم
- ممنون از اينكه دعايي رو كه هنوز ننوشته بودم در مورد كاريابي واسه يكي از دوستانم زود برآورده كردي

                               

........................................................................................

September 21, 2003

كفشهايم كو؟
چه كسي بود صدا كرد سوسول

                               

● اگر از اينترنت فقط واسه چت كردن استفاده ميكنيد بهتون مژده بدم كه ديگه لازم نيست اگر حوصلتون سر رفت كامپيوتر رو خاموش كنيد و برين دنبال يه روزنامه واسه جدولش بريد اينجا و جدول حل كنيد
اين هم سايت رسمي مدرسه توحيد شيراز

                               

● اين هم يه بلاگ كه اسمش هست انجمن وبلاگ نويسان شيرازي و داره اسم بلاگ هاي شيرازي رو جمع آوري ميكنه.
اين هم دوتا بلاگ ديگه از ديار صنايع دستي اي به نام خاتم
بي نام
دل پاك عشق پاك

                               

● هر چي اون هفته نزديك ود زخمي بشيم يا بلايي سرمون بياد اين هفته نزديك بود سگ بخورتمون.هر خونه اي ميرفتيم كار كنيم يه سگ داشتن كه تا ما رو ميدي انگار قاتل پدرش رو ديده.(قابل اوني كه نميخوا آبروش رو ببرم و بگم از سگ ميترسه)
                               

● يكي از مشكلاتي كه اينجا هست مخصوصا واسه پدر و مادر هاي ايراني تربيت كردن فرزندان عزيزشون هست
اخه اين بنده خدا ها اكثرا با همون اخلاق ها و روش هاي ايراني ميخواين بچه رو بار بيارن ولي خوب جامعه بيرون چيز ديگه اي هست.
يكي از ساده ترين نمونه هاش رو واستون بگم:
توي ايران بدترين سوالي كه ممكنه بچه ها از پدر يا نادر بپرسن اينه كه (( بچه از كجا مياد؟)) كه معمولا هم والدين با بدبختي هر جور شده يه جوابي الكي به بچه ميدن. حالا اينجا وضعيت خيلي فرق داره مثلا يكي از معمولي ترين سوال هايي كه يه بچه ممكنه بكنه(از بس توي تلوزيون اينجا بي پروا هر حرفي رو ميزنن) اينه كه (( گي يعني چي؟)) و حالا قيافه مادر يا پدر رو در نظر بگيرين كه چه جوري بايد سر بچه رو شيره بمالن.
حالا يه چيز جالب تر واستون بگم اونم اينكه اكثر بچه هايي كه اينجا به دنيا اومدن و يا از كوچكي اينجا بودن خيلي بيشتر به اينكه ايراني هستم افتخار ميكنن با اينكه بعضي شون حتي ايران رو هم يادشون نمياد و هر جور شده ميخوان نشون بدن كه ايراني هستن و نميدونيد چقدر ايران و فرهنگش جلبشون ميكنه ولي در عوض خيلي از جوان هايي كه تازه از ايران اومدن بدشون نمياد هر جور شده خودشون رو يا ايرانينشون ندن و يا اينكه بعضي وقت ها به صور خيلي لو آميزي از ايران بد ميكن و انگار نه انگار تا ديروز اونجا و خيلي هم همشون زندگي هاي راحتي داشتن.خلاصه بايد به تمام دست اندر كاران پشت صحنه و جلو صحنه جمهوري اسلامي ايران تبريك بگيم كه تونستن نسلي رو بار بيارن كه تعداد زيادي شون دلشون نميخواد اوني كه هستن باشن.

                               

● آقا يكي به ما بگه چه خبره؟
اون از پسر عمه عزيزمون.اون از دوست قديميمون،اون از دوست قديمي خواهرمون و دوست نه چندان قديمي خودمون، اين هم از كازن مون اينجا بابا همه افتادن به شوهر كردن يا زن گرفتن.اگه دارن كوپن چيزي روش ميدن خوب زودتر بگين تا ما هم آستين بالا بزنبم خوب حالا زن نشد به هر حال اينجا بهش ميگن گي آريا 100% يه مرد خوب واسمون پيدا ميشه.

                               

دعاي هفته:
-يا پاورفول آ قدرتي ده تا هم تمام وقت كار كنيم و پيل در بياريم هم درس بخونيم نمره هامون خوب بشه
- اي پيودن دهنده قلبها خلاصه دست راست هر چي تازه عروس و تازه دوماده زير سر ماهاهاهاها

                               

........................................................................................

September 13, 2003

● هميشه ماندگار و هميشه خليج فارس
                               

● اين هم چند تا بلاگ جديد از ديار پالوده هاي خوشمزه:
پنس بلاگ يه دختر خانم هنرمند كه اگر دانشجو دانشگاه شيراز هستين حتما كارهاش رو بايد ديده باشيد
بابا كي ميگه اين بچه تيزهوش ها خيلي آقا هستن اين هم بلاگشون
اين هم آقا ميلاد از يه خانواده كه احتمالا تا يه مدت ديگه بقال سر كوچشون هم بلاگ نويس ميشه

                               

● عجب هفته گندي بود اين هفته فقط خدا رو شكر تلفات جاني نداشتيم.
از اول هفته كه شروعش با اين بود كه كاري كه هفته قبل كرده بوديم رو بايد دوباره انجام ميداديم آخه خراب شده بود كار.بعد اينكه تو همين خونه كه كارش روخراب كرده بوديم يه شيشه در حدود 2 متر رو سر من و رستم(همكارم)پودر شد ولي خدا رو كر چيزيمون نشد.بعد اينكه پول جريمم هم كلي شد و آخرش هم اينكه رئيس جونم كه دايي خان باشن در اخرين ساعات كاري ديروز يه تصادف جانانه كرده كه احتامالا ماشينش بايد توتال(اوراق) بشه البته خدا رو شكر خودش تو ماشين نبوده و يه نفر زده به ماشينش. به هر حال بتركه الهي چيش حسود.

                               

● يه شو تلويزيوني توي شبكه NBC اومده كه بازيگر اصليش يه ايراني هست و كلي هم طرفدار پيدا كرده (آمار بيننده هاش يه چيزي حدود 10 ميليون بوده كه آمار خوبي هست) به نظرم خوبه كه با توجه به اين تعداد ايراني اي كه ما اينجا هستيم ( نسبت به تعداد ديگه اقليت هاي مهاجركم هست ) و با توجه به تعداد افراد تحصيل كرده اي كه داريم(آمار ميگه ايراني ها بالاترين نسبت تحصيل كرده رو در بين مهاجر ها دارن) بتونيم بالاخره قدرت خودمون رو يه جوري نشون بديم و آمريكايي ها رو مجبور كنيم كه بيشتر حرف ما رو بشنون و خلاصه حضورمون به عنوان يه اقليت كم تعداد ولي قدرتمند از نظر دانش و سرمايه نشون بديم.
حالا اين حرفا رو واسه چي گفتم واسه اينكه بگم يه ايراني هم واسه فرمانداري كاليفرنيا كانديدا شده به نام بديع بديع الزماني كه البته احتمال برنده شدنش يه چيز تو مايه هاي زير صفر هست ولي من فكر ميكنم اگر همه ايراني ها بهش راي بدن يه چيزي حدود حداقا 200 تا 300 هزار راي مياره كه خودش آمار خوبي هست و اينجوري در انتخابات آينده كانديدا ها رو مجبور ميكنه كه هواي ايراني ها رو بيشتر داشته باشن(اينجا واسه بدست آوردن راي كانديداها اگر ميتونستن حتي استريپتيز هم ميكردن).پس همه با هم در پاي صندوق هاي راي.

                               

● آقا فرض كنيد يه پسر عمه دارين كه از كوچيكي همش پيش هم بودين و كلي از كارهاي با حال زندگيتون رو از اون ياد گرفتين و هميشه به عنوان يه راهنما و يه بزرگتر قبولش داشتين واسه خودتون و خلاصش اينكه خيلي قبولش دارين و هميشه آرزوي خوشبختيش رو داشتيم ودلتون ميخواست بتونيد كاري واسش كنيد مثلا توي عروسيش چايي بگردونيد.
حالا اگر يه دفعه بگن آره امير جان ديشب هم مراسم بله برون بابك بوده. آي خوشحال ميشين و آي حالتون گرفته ميشه كه توي اين موقعيت پيشش نباشين.خلاصه اين باباك خان ما اينقده قاطي مرغ ها شد كه خلاصه گرفتار شد.
بابك جان خيلي دلم ميخواست الان اونجا بودم و كلي تبريك بهت ميگم.

                               

● بعله به سلامتي و ميمنت يه گردش به چپ ممنوع رو كه سه هفته پيش توي سان فرانسيكو رفتم پام 174 دلار به علاوه پول كلاس ترافيك كه فكركنم حدود 80 دلاري باشه به علاوه نصف روز مرخصي از سر كار به علاوه پول بنزين تا اونجا افتاد.(نعيم نخند)
البته عوضش پولي كه فكر ميكردم حدود 400 يا 500 چوقي بايد واسه مدرسه بدم شد 60 دلار.

                               

● اينقده ايميل بايد واسه اين و اون بفرستم كه وقتي بهش فكر ميكنم حالم بد ميشه.
                               

● پيش خودم فكر ميكنم اگر مذهب شيعه اين حالت تقدسي رو كه بهش دادن و متاسفانه باعث شده كه نشه به درستي نقدش كرد و چرت و پرتاش رو ازش زدود چقدر ميتونست الان در دنياي امروز حرف واسه گفتن داشته باشه و مثل مثلا آئين بودايي كه الان كلي طرفدار پيدا كرده و هر كي ا هرجا كم مياره تو غرب آخرش يه جوري ميره بودايي ميشه كلي طرفدار پيدا كنه.(شخصا به شدت معتقدم آئين شيعه دوازده امامي، اسلامي هست كه ايراني ها درستش كردن به نفع خودشون)
                               

دعاي هفته:
-پروردگارا به دل يه آدم خوش قلب و مهربون و ماماني و خلاصه كار درست بنداز تا يه سر و ساموني به اين بلاگ بدم و بكنمش مووبل تايپ
- اي داناترين‍ به من نيرو و عقلي بده تا هيچ وقت و هيچ وقت عقلم رو به دست هيچ مكزيكي اي ندم.
- خدايامهرم رو به دل انسان هاي كره زمين مخصوصا آدم هاي اهل پرو، مكزيك و اروپاي شرقي بينداز.

                               

........................................................................................

September 06, 2003

● اِاِ تا يادم نرفته بگم يه كفش خريدم جديد كه خيلي خوشگله.راستي هفته پيش هم رفته بوديم كنسرت نوش آفرين كه منم اون كفش مجلسي خوشگلم رو پوشيده بودم و هي اين مردم پاشون رو ميذاشتن رو پاي من و منم كم مونده بود اونجا همشون رو بكشم
                               

● اين هم چند تا وبلاگ جديد از ديار عرق نسترن و بيدمشك.
دبيرستان هاىشيراز
تاريخ, جشن ها و بزرگان ايران اين بلاگ خيلي مفيد هست.
آخي يادش بخير، نه آبي،نه قرمز، دنيا برق شيراز اين هم بلاگ يه طرفدار نارنجي پوش هاي شيراز
شيراز پرشيا

                               

● آقايون و خانم هاي اهل شهر خوشگلو نار ناريم يعني سن هوزه توجه داشته باشين كه اون هفته يه كافه معرفي كردم به نام شكر.عرض كنم كه اگر رفتين اونجا يعني ميخواين پولتون رو دور بريزين همين.نه به درد دنيا ميخورد نه به درد آخرت.
                               

● بعله ،كلاس هاي ما هم شروع شد.دو تا از كلاس هام معلمش يه دختر خانم روس هست كه ماشااله آدم نميدونه حواسش به درس باشه يا به خانم معلم.يادش بخير مامانم هميشه ميگفت سر كلاس به لبهاي معلم نگاه كنيد تا بفهميد دقيقا چي ميگه!كه البته منم هميشه گوش نميكردم ولي انگار بايد به نصيحت مادرانه گوش كنم و حسابي حواسم به لب هاي معلم جونمون باشه.از همكلاسي ها هم كه نگو آقا دو سه تاشون هستن كه حرف ندارن ولي يكيشون هست كه اهل كشور چك هستش وخلاصه من هم چون ميخوام هم زبانم خوب بشه هم به ملل ديگه و فرهنگ هاي مختلف علاقه عجيبي دارم مجبورم باهاش بيشتر اختلاط كنم.البته علاقه اينجانب به فرهنگ هاي مختلف از جمله پرو،مكزيك، لهستان ،روسيه و حتى هند غيرفابل انكار هستش
                               

● آقا خيلي جالبه.هفته قبل با خواننده و نوارنده يه گروه موسيقي آشنا شدم تو ي يه مهموني كه طرف اتفاقا يه اثر هم بيرون داده كه جالب و گوش كردني هم بود.بعد قرار شد كه تو اون كافه اي كه اينا جمع ميشن برم و باهاشون اگر شد بشينيم و موسيقي بزنيم.كه رفتم و اتفاقا به نظرم واسه دفعه اول بد نبود، آخه سخته بخواى تنبك يا تمپو رو با كارهاي خارجي(بلوز) هماهنگ كني.به هر حال اين هفته كه رفتم پيششون يه كمي دير رسيدم و ديگه نشد باهاشون كار كنم ولي يه چيز جالب كه گفتن اين بود كه من رو تو كانال 15 اينجا ديده بودن و خلاصه آقا ما رو ميگي همينطوري داريم فكر ميكنيم كه چجوري من رفتم تو TV.

                               

دعاي هفته:
خدايا ممنون از اينكه دندونم احتياج به روت كانال پيدا نكرد و حدود 1000 چوق تو خرج نيفتادم.
بار الها كمك كن سركلاس توجهم به درس باشه نه به معلم جون.
خدايا به همه پزشك هايى كه به فكر بيمارهاشون هستن پول دنيوي و اجر اخروي بده.

                               

........................................................................................