| |
جريان زندگى من |
January 30, 2002
● اين اخبار تجمع معلم ها رو كه مى شنوم خيلى ناراحت ميشم وواقعا دلم واسشون مى سوزه چون واقعا خيلى زحمت ميكشن و اكثرا انسانهاى شريفى هستن،اما نمىدونم چرا هيچ وقت نمىتونم فراموش كنم كه چقدر بعضى از همين معلم ها ما رو تو مدرسه تحقير و اذيت مىكردن.
........................................................................................مثلا يادمه كه اگر موهاى سرمون بلند بود بعضىاز همين انسنهاى شريف وسط سر ما چهارراه مىساختن يا يادم نميره اون موقع كه تازه مدل مو آلمانى مد شده بود و من موهام رو اونطورى تراشيده بودم يكى از معلم ها (واقعا دوستش داشتم و دارم)سر منو با زمين فوتبال باشگاه هاى ايتاليا كه راه راه هستن مقاسه ميكرد.به هر حال به نظر من اگر مىخوايم كه دولت حقوق ما رو رعايت كنه بايد اول خودمون با هم خوب باشيم و عقده هامون رو سر هم خالى نكنيم به هر حال عده اى مى خوان ما رو به جون هم بندازن، مواظب باشيم. □ نوشته شده در ساعت 8:14 PM توسط باربد January 29, 2002 ........................................................................................ January 27, 2002
● عكسى كه گفتم اضاف كردم هر چند كه خيلى خوب نيست ولى يدونه بهتر ميگيرم(قول ميدم)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 2:00 AM توسط باربد January 26, 2002
● چند تا عكس از شهر شيراز گرفتم كه اگر تونستم خوب editشون كنم مى زارم تو بلاگ
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 3:00 AM توسط باربد January 24, 2002
● در شيراز بزرگداشت استاد پايور هست اگر تونستم عكس ميگيرم واستون.
□ نوشته شده در ساعت 6:58 PM توسط باربد
● اين مطلب خورشيد هم حكايتى هست،به نظر من از اينكه عده زيادى از مردم ايران جواتى عمل ميكنن جاى بحث داره(هر چند كه من هم بر اين عقيده هستم)بايد بيايم ببينيم اينا در چه فضايى بررسى شدن مثلا در نظر بگيريداز نظر همون جوادا يه نفر كه با آهنگ نيناىناى حال نميكنه از دماغ فيل افتاده يا داره كلاس ميزاره يا ....
........................................................................................اما به نظر من هر انسان سالم و با شعورمتوسط(از نظر اخلاق اجتماعى) هم جواده هم نيست يعنى اينكه مثلا در نظر بگيريد در يك مهمونى هستيد اگر يه آهنگ دامبولىنباشه پس با چى بايد رقصيد(البته رقص ايرانى)پس شما مجبوريد در مواقعى از اون شخصيته جواديتون بهره ببريد،اما اشكال اينجاست كه متاسفانه عده اى بلد نيستن در كجا بايد جواد بود و كجا نبود(متاسفانه ما از نظر رفتار اجتماعى به بلوغ نميرسيم). خورشيد ميگه فرهنگ غالب ما اينه خوب اين بايد با تحقيق ثابت بشه ميدونيد اخه مسئله اينه كه الان بيشتر كسايى كه از لحاظ فرهنگى پايين هستن همه جا رو قبضه كردن و كسانى كه سرشون به تنشون مىارزه در جامعه نمود ندارن و كنار كشيدن و يا كنار زده شدن. البته به نظر من اگر فرضا فرهنگ غالب جامعه ما اين باشه بازم مشكلى نيست به هر حال واقعيت رو بايد قبول كرد ولى مسئله اى كه نبايد اتفاق بيافته اينه كه اين فرهنگ نبايد حاكم بشه و فرق هست بين فرهنگ غالب و حاكم.مثلا هندوستان رو در نظر بگيريد از توليداته سينمايى يا درگيرى هاىفرقه اى،مذهبى و...ميشه فهميد كه فرهنگ غالب اونجا چيه اما اونا روشنفكراشون اينقدر ابزار دارن كه اجازه حاكم شدن اون طرز تفكر رو ندن.حالا در كشور ما در نظر بگيريد آقايى كه از دين و كتب دينى(فاكتور اصلى در ساخت حكومت ما اطلاعات دينيه)فقط كتابايه 500 سال پيش يا كتابايىنواما با همون ديدگاه هستخوب يه همچين آدمى اگرغيرمذهبى هم بود حتما تا آخر عمرش فقط ميگفت حميرا وخلاص. به هر حال منم تنها راه رهايى رو از اين معظل پلوراليسم ميدونم كه ابن بازم بر ميگرده به آموزش كه دست حكومت هستش.حرف واسه گفتن زياده اما اين تايپ فارسى هم يه شكنجه به تمام معنا هست.(اگر نظرتون قابل شنيدن هست جون هر كى كه دوست دارين نامه بدين و اگر بلاگ دارين لينكشو واسم پست كنين آخه من نميرسم همه بلاگارو بگردم.......ممنون.......) □ نوشته شده در ساعت 12:34 PM توسط باربد January 22, 2002
● من به خاطر نوع كارم با بانك كشاورزى زياد سروكار دارم امروز اونجا يه چيزه جالب ديدم قابل توجه ندا خانم و بقيه خانمها:
آقا توى برگه واريز پول نقد در قسمت نام صاحب حساب نوشته:آقاى/شركت.................. خلاصه يعنى زنها اونجا حساب باز نمىكنن يا... □ نوشته شده در ساعت 1:19 AM توسط باربد
● پريروز بايد واسه كار ادارى ميرفتم بندرگناوه(حدود 4 ساعتى شيراز)قرارشد با يكى از آشنا ها كه اونجا كار داشت بريم،ساعت 4 صبح راه افتاديم در يك ساعتى شيراز(دشت ارژن)آقا ماشينمون خراب شد و دوستمون مجبور شد بمونه تا ماشينو تعمير كنه من هم چون تا 30 بهمن بيشتر مهلت نداشتم مجبوربودم كه هر جورشده راه بيفتم،آقا تو اون سرما ار ساعت شش ونيم تا هشت ونيم همينطور داشتيم جلو ماشينا دست ميگرفتيم كه هيچ فايده اى هم نداشت بالاخره يه اتوبوس دلش به رحم اومد و ما رو سوار كرد كه تا برازجان برسونتم آقا ما هم نشستيم بقل بخارى وخوابيديم( حسابى حال كرديم) ولىچشتون روز بد نبينه وقتى بيدار شدم ديدم بوى خوب وآشنا مياد،آقا نصف بيشتر ادوكلنمون خالى شده بود(سرم رفته بود رويه اون)خلاصه اين ماشينه هى فس فس كنان ميرفت كه توى پليس راه چنارشاهيجان(از وقتى شهر شده اسمشو عوض كردن به قائميه نمى دونم اسم به اون قشنگى چش بودمن كه هر وقت از اونجا رد ميشم فكرم منحرف ميشه و كلى خندم ميگيره) يكى از مسافرا
........................................................................................به مامورا شاكى شد كه اين واسه نماز نگه نداشته و اونا هم حسابى معطلمون كردن تا بالاخره راننده با هزار التماسوبدبختى خلاص شد. بالاخره ساعت 12:25 رسيديم برازجان و از اونجا هم يك ساعت تا گناوه راه هست كه ديده اگر برم اونجا حتى اگه كاره ادارى هم انجام بشه به بانك نميرسم چون بايد پول بيمه چندتا كارگرو واريز ميكردم خلاصه ديدم اگر از همونجا بيام شيراز سنگين تره و اينجورى بود كه يه مسافرت اجبارى بىفايده رفتيمو اومديم(اودكلنمون هم كه نفله شد)حالا هى شعار بدين فقط واسه كارو تفريح از خونه بيايد بيرون! □ نوشته شده در ساعت 1:17 AM توسط باربد January 18, 2002
● اگر موسيقى كار ميكنيد توصيه مىكنم حتما از مترونم استفاده كنيد تا كامروا باشيد.
□ نوشته شده در ساعت 10:28 AM توسط باربد
● يه متن جالب از مولانا ديدم كه به نظرم جالب اومد و گفتم شايد واسه شما هم(مخصوصا علاقمندان شعرهايش)جالب باشه.
........................................................................................مولانا در فيه ما فيه(مقالات مولانا) يه مقاله اى داره كه خلاصه اش اينه: ((مرا خويىست كه نخواهم كه هيچ دلىاز من آزرده شود...........من تا اين حد دلدارم كه اين ياران نزد من مىآيند،از بيم آنكه ملول نشوند،شعرى مى گويم تا به آن مشغول شوند.واگر نه،من از كجا،شعر از كجا؟واللّه كه من از شعر بيزارم و پيش من از اين بتر چيزى نيست.......)) خلاصه( نميدونم مولانا اينارو گفته كه كلاس بذاره يا واقعا انجورى بوده) مولوى تازه نمي خواسته شعر بگه حالا فرض كنيد اگر واقعا دلش با شعرگفتن بود چى ميشد. □ نوشته شده در ساعت 10:18 AM توسط باربد January 17, 2002 ........................................................................................ January 16, 2002
● اگر دلتون مىخواد با كامپيوترتون به خط سانسكريت،هيروگليف،ميخىو....بنويسيد بريد اينجا.
□ نوشته شده در ساعت 4:58 AM توسط باربد
● آقا بازم گلى به جمال حامدآقا كه منبع اخبار و لينكاشو مى نويسه(هر چند كه اسم مارو برباد داد)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 4:52 AM توسط باربد January 14, 2002
● اين عنصر اول گفته كه هر كى بلاگره و شيرازى هست خودشو معرفى به ايشون بكنه خب حالا ما شيرازى،كه چى بشه؟؟
□ نوشته شده در ساعت 3:35 AM توسط باربد
● آقا عجب سيلى اومد،حسابى ر زد به قيافه شهر.پايين شهر كه حسابى همه جاشو آب گرفته وهنوز دارن آب از تو خونه ها در ميارن ،اصلا اونروز ارتباط اينور رودخونه با اون طرف قطع شده بود توى مزرعه ما هم كه ديگه نپرس آقا اصلا ماهى ها توى گل شنا ميكردن،كاش دوربينو برده بودم و عكسه خودمو ميگرفتم،پاچه ها تا بالاى زانو بالا توي هواى سرد زديم به آب فقط شانس آوردم كه آب ما رو نبرد.
........................................................................................تا امروز كه 3 روز از بارون ميگذره هنوز توى شهر دارن شل جمع ميكنن چند تا عكس هم گرفتم كه ببينيد حيف كه روز بارونى من شيراز نبودم وگر نه عكسايه با حالى ميشد گرفت. □ نوشته شده در ساعت 3:33 AM توسط باربد January 09, 2002
● حالا كه اينقدر حرف زدم يه اظهار نظر هم بكنم كه نگن بلد نيست
در مورد نامه شيما ميخواستم حسابى بنويسم ولى حامدآقا، ح د و خورشيد به اندازه كافى نوشتن فقط يه مطلب اونم اينكه به فرض كه طرف از روى استيصال اينكارو بكنه ،مساله اينه كه طرف داره احساساتشو ميفروشه يعنى به نظر من زشتى كار در همينه وگر نه خوب يه نفر از زوربازو نون ميخوره يه نفر از مغزش خوب يه نفر هم از پايين تنش .كسانى كه با هنر سروكار دارن بهتر مى فهمن من چى ميگم. □ نوشته شده در ساعت 1:20 AM توسط باربد
● آقا اگر نمايشگاه كتاب(شيراز)نرفتيد بريد كه غفلت موجب پشيمانيسط!
اول كه خوب واقعا نسبت به سالهاى قبل چند تا ناشر آدم حسابى اومده و فقط هم اينطور نيست كه كتاباى دانيل استيل داشته باشن بعد اينكه بن كتاب رو به همه ميدن و فقط كافيه كه بگى چه مدركى دارى وكارت و مارت نمىخوان.ديگه اينكه اگر كتاب تاريخ تمدن ويل دورانت رو نتونستيد بخريد اينجا با قيمت عالى(حدوده38000) گيرتون مياد.راستى باورتون نميشه اگر بگم كليات عبيد زاكانى بدونه سانسورچاپ شده(قابل توجه آقاى حسنى ورفقا).راستى چند تا عكس هم گرفتم،ورودى خيلى بديه واسه يه نمايشگاه نسبتا خوب و البته الان تازه موقع خلوتيشه ضمن اينكه اينجور نمايشگاه ها باعث خوداشتغالى ميشه حتا توى بارون. روز اول يادم رفت دوربين ببرم وگر نه بهتون ثابت ميكردم كه دكتر مهاجرانى زمان وزارت بهش خيلى سخت ميگذشته آخه اينجا كه اومده بود هم نسبتا تپل شده بود و هم موهاشو شونه كرده بود.راستى جايه انتشارات ماهور خيلى خالىبود. □ نوشته شده در ساعت 1:16 AM توسط باربد
● خب مىخواستم چند تا آهنگ و فيلم كه به نظرم جالب مىاومد رو به اين بغل اضافه كنم كه فعلا خود صفحه دچار بحران شده!
به هر حال فعلا توى نوشته ها معرفى ميكنم تا بعد: اگر جزيره پرواز گروه فوژان رو نشنيديد و به موسيقى الكترونيك هم علاقه داريد نوارشو بگيريد(حميد ديبازر شاگرد دكتر پژمان بوده وآينده درخشانى داره) فيلم ماتريكس رو ديديد(چى قديمى شد! مى دونم) به نظر شخص من اين فيلم خيلى ميتونه ادمو راه بندازه كه ديجيتال فكر كنه(يكى نيست بگه اين اراجيف چيه ميگى) □ نوشته شده در ساعت 1:11 AM توسط باربد
● خب فعلا بايد با همين ياجوج ماجوج ها بسازم تا يه راه حل حسابى پيدا شه(ولى اگر شده كلاس برنامه نويسى هم برم درستش مى كنم)
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:09 AM توسط باربد January 05, 2002
● اين سايت روزنامه خبر ببينيد فقط بريد تو بحر ذوق و سليقه(فكر كنيد اونى كه فلش رو اختراع كرد اگر اينو ببينه چقدر به خودش لعنت ميفرسته)لطفا نخنديد.
□ نوشته شده در ساعت 6:38 AM توسط باربد
● در شيراز بعد از مدت ها يه نمايشگاه كتاب بدرد بخور(اينطور كه ميگن) برگزار شده.فردا ميرم ببينم،حتما چندتا عكس هم ميگيرم.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 5:46 AM توسط باربد January 03, 2002
● اقا فعلا كه بلاگ ما قاط زده حسابى اگر كسى ميدونه چكارش كنم ترا به مادرتون قسم راهنمايى كنه.(جايزشم پيشه من محفوظه)
□ نوشته شده در ساعت 4:23 AM توسط باربد
● آقا اينجا هم آخره امنيت هستا ِ يكى از دوستام هفته پيش تويه خيابون باغشاه(يكي از خيابونايه وسط شهر شيراز)ساعت10شب دو نفر به نام لباس شخصى جلوشو گرفتن و به بهانه گشتن ماشين پيادش كردن بعدشم با ماشين و موبايل د بورو كه رفتى(اسلحه هم داشتن).
□ نوشته شده در ساعت 12:25 AM توسط باربد
● من عاشقه موسقى هستم وزياد موسقى گوش ميكنم(از هر نوعى كه فكر كنيد) واسه همينم تا چند روز ديگه تو صفحم چندتا نوار كه به نظرم جالب باشه رو معرفى ميكنم.
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 12:24 AM توسط باربد January 01, 2002
● اگر سگ كشى رو نديديد حتما بيبينيدش بعدا بيشتر دربارش مينويسم.
□ نوشته شده در ساعت 9:06 PM توسط باربد
● امروز از اخبار ساعت2 داشت كابل رو نشون ميداد بعدشم گزارشگره به يه فيلم فروش گير داده بود كه چرا داري فيلمه هندى ميفروشى والان افغانستان به قلم و كاغذ احتياج داره.خلاصه دوباره يه جايى پيدا شد كه بخوايم ارشادشون بكنيم(يه لحظه فكر كنيد الان بوسنى ِلبنان ِيا حتى فلسطينى ها اگر بخوان يه تصميمى چيزى بگيرن چقدر نظره ايران رو كه اينقدر سنگشونو به سينه ميزد ميپرسن كه حالا افغانا اينكارو بكنن)
□ نوشته شده در ساعت 4:47 AM توسط باربد
● من كارم يه جوريه كه دو سه بيرونه شهرم ودو سه روز تويه شيراز واسه همين هر روز نميتونم بلاگو به روز كنم ِ راستى من در يه مزرعه پرورش ماهى قزل آلا كار مىكنم
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 4:32 AM توسط باربد
|