جريان زندگى من



January 30, 2002

● اين اخبار تجمع معلم ها رو كه مى شنوم خيلى ناراحت ميشم وواقعا دلم واسشون مى سوزه چون واقعا خيلى زحمت ميكشن و اكثرا انسانهاى شريفى هستن،اما نمىدونم چرا هيچ وقت نمىتونم فراموش كنم كه چقدر بعضى از همين معلم ها ما رو تو مدرسه تحقير و اذيت مىكردن.
مثلا يادمه كه اگر موهاى سرمون بلند بود بعضىاز همين انسنهاى شريف وسط سر ما چهارراه مىساختن يا يادم نميره اون موقع كه تازه مدل مو آلمانى مد شده بود و من موهام رو اونطورى تراشيده بودم يكى از معلم ها (واقعا دوستش داشتم و دارم)سر منو با زمين فوتبال باشگاه هاى ايتاليا كه راه راه هستن مقاسه ميكرد.به هر حال به نظر من اگر مىخوايم كه دولت حقوق ما رو رعايت كنه بايد اول خودمون با هم خوب باشيم و عقده هامون رو سر هم خالى نكنيم به هر حال عده اى مى خوان ما رو به جون هم بندازن، مواظب باشيم.

                               

........................................................................................