جريان زندگى من



February 23, 2004

● ميتونستم ايران باشم و پدرم رو بيشتر كمك كنم تا در نقشه هايي كه داره كمك كنم و از اين چيزي كه هست موفق تر بشيم. ميتونستم بمونم و هر اتفاقي ميفته بگم به گوز خشايار عزيزم و من هم مثل بقيه يا بره بشم يا گرگ يا ديفال.اومدم كه بعدا هر چي دارم به تومن تومنش افتخار كنم، اومدم كه حداقل اگر كاري از دستم بر نمياد خودم رو نخورم و در عرض يك هفته موهام سفيد نشه كه شد البته.اومدم، ميمونم تا آخرش، مطمئنم اگر ثمري داشته باشم هم به اون خاك ميرسه حتا اگر شده به عنوان ميوه صادراتي!
                               

........................................................................................