جريان زندگى من



January 11, 2004

● بعله ، اين مطلب رو بايد 14 روز پيش مينوشتم ولي خوب هميشه اون چيزي كه ميخواي اجرا كني عملي نميشه، به هر حال
به همين سادگي! به همين خوشمزگي! شد يكسال
نميدونم اون تبليغ پودر كيك رشد رو ديده بودين يا نه ، هنوز نشون ميده تلوزيون يا نه كه ميگفت به همين سادگي به همين خوشمزگي كيك رشد! اين يكسال گذشته هم يه جورايي مثل همون كيك رشد آماده ها بوده كه معمولا پدرت در ميومد تا درستش كني بر خلاف عكسي كه رو بسته اش بود و برخلاف تبليغاتي كه واسش ميشد ولي خوب اگر ميشد چي مييييشد.
يه جورايي شيرين يه جورايي تلخ و گس و البته هر از گاهي بي مزه يكسال گذشت. تو اين يكسال تونستم بهتر خودم رو بشناسم تونستم محكم تر روي پاي خودم به ايستم هر چند كه من متاسفانه اين مشكل رو با خودم داشتم و هنوز هم يك كمي دارم كه هميشه فكر ميكنم اگر كاري دارم انجام بيشتر از اينكه به خاطر تلاش و همت خودم بوده به علت پشتباني بقيه بوده ولي خوب كه نگاه كني ميبيني بقيه هميشه هوام رو داشتن ولي اين من بودم كه اون جوهره رو داشتم به قول حافظ عزيز كه ميگه گر نباشد انگشت سليماني چكار آيد از نگيني( فكر كنم اين بود شعرش) به هر حال ياد گرفتم كه چجوري بايد با مسائل جدي تر برخورد كرد و خلاصه اگر بگم هزاران تجربه و آموخته جديد دارم دروغ نيست .ولي ار همه اينها بهتر يه چيزي كه هميشه بهش ميبالم اون گذشته من هست با اينكه پر از موفقيت و شكست بوده، پر از اشتباه و درستي و البته راستي، پر از تجربه و خامي امروز ميبينم كه چقدر در زندگيم داره تاثير ميزاره به هرحال مهم اين هست كه الان از اون چيزي كه هستم خوشحالم البته راضي نيستم و هنوز خيلي راه دارم كه بهش برسم ولي وقتي ميبيني به اون سمتي كه دلت ميخواد داري ميري و تنها چيزي كه ميتونه تو رو باز بداره فقط خودتي و خودت، اون وقته كه درونت احساس آرامش ميكنه آخه ديگه تقريبا از خودت هم داري مطمئن ميشي.
با تمام اين چيز هايي كه بدست آوردم ولي خوب نميشه از اون چيزايي كه از دست دادم يا بهتر بگم اون چيزايي كه الان ندارمشون چشم پوشيد. دوپيازه آلو، عطر بهار نارنج و نسترن اون كوچه باحال و دراز خودمون ، عباس 11/7 و خلاصه همه چيزايي كه يه موقع بي خيال اما با لذت از كنارشون ميگذشتي اما اون چيزي كه بيشتر از همه فكر ميكنم به قول اينجايي ها ميس كردم خاطرهء نو ساختن با تمام انسان هاي دور و برم كه اونجا بودن هست اسم نميبرم چون واقعا زيادن از دوست هاي خوب عزيزم و خانواده اي كه هميشه دور هم بوديم و حتي اون كسايي كه فكر ميكنن من فراموششون كردم ولي نميدونن چقدر در قلب و روحم جا دارن به هر حال از اين متاسفم كه فعلا امكانش نيست كه بيشتر و بهتر باهاشون خاطره بسازم ولي خوب خوشحالم از اينكه خاطره يكي يكيشون تو قلبم هست و همين قلبم رو روشن نگه ميداره.
يكسال مثل برق گذشت ميدونم 10 سالش هم مثل باد ميگذره ولي اين رو هم ميدونم كه يه درخت ممكنه خاكش عوض بشه، ممكنه كه تناور تر بشه يا حتي مريض و نحيف، ممكنه شاخ و برگ كم و زياد بشه ولي ميوه اي كه ميده هيچوقت عوض نميشه.
دو قطره اشك اما يه دهن پر از لبخند از اونايي كه تمام دندون ها رو ميشه شمرد .


گوهر مخزن اسرار هم آن است كه بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود.

                               

........................................................................................