| |
جريان زندگى من |
December 15, 2003
● مادر عزيزم حالا تازه ميفهمم احساست رو وقتي كه هي شما تميز ميكردي و ما كثيف ميكرديم و يا مثلا ميگفتين اين كفشهاتون رو تو جا كفشي بزارين يا اين وسايلتون رو ولو نكنيد تو هال
........................................................................................آره مادر ميفهمم چي ميكشيدي فقط نميدونم دلت هم ميخواست ما رو خفه كني يا نه؟ □ نوشته شده در ساعت 12:19 AM توسط باربد
|