| |
جريان زندگى من |
October 27, 2002
● نمىتوان قصه جن و پرى را در سر داشت،و در همان زمان اعتماد و اهتمام خود را به علم بست(محمدعلىاسلامىندوشن-سخن ها را بشنويم)
........................................................................................آرى نمىشود به اساطير دلبست،نمىتوان دل به دعاى گشايش و يا آب حيات فلان فالگير دل بست و در همان زمان به اين فكر كرد كه چگونه مىشود به آسمانها راه پيدا كرد نمىشود در ذهن و باور ها به اين فكر بود كه امروز قمر در عقرب است يانه و در همان حال براى انجام كارها به آمار و ارقام مراجعه كرد نمىشود اعتقاد داشت كه روز چهارشنبه براى عيادت بيمار شگون ندارد و در همان حال به فكر بهبود روابط اجتماعى بود نمىشود مجبور بود كه فقط روز جمعه ناخن ها را گرفت و در همان زما به پيشبرد بهداشت عمومى اهتمام ورزيد نمىتوان استفاده از تكنولوژى را عاملى براى نفوذ بيگانه فرض كرد و خواستار پيشرفت آموزش شد نمىشود براى مبارزه با گياهان هرز مزرعه از روش سنتى سوزاندن زمين استفاده كرد و در همان حال اميد به پربارى محصول داشت اما راه درمان چيست؟ تنها در يك كلمه مىتوان گفت آموزش،اما چگونه؟ □ نوشته شده در ساعت 8:32 PM توسط باربد
|