جريان زندگى من



October 22, 2002

● كوه والكوه و ما ادراك كوه.
بله آقا كوه خوب چيزيه!كوه جاي آشنايي هاي جديد،كوه جاي ناز كردن و نيامدن يا حتي ديرآمدن،كوه محلي براي تمدد اعصاب ضربه ديدگان و تقاضاهاي بسيار،كوه محلي براي آش خريدن و خوروندن،آه كوه محلي براي پتروس شدن،كوه محلي براي با موبايل حرف زدن،كوه محلي براي كفش نايك پوشيدن،كوه محلي براي اينكه از خواب بيدارشدن و در سطح شهر دنبال اين و اون رفتن،كوه محلي براي عكس انداختن،كوي محلي براي لوس كردن خود براي ديگران و انتقال انرژي گرمايي از طريق همرفت و در نتيجه سوختن،كوه براي خسته شدن و فهميدن اينكه كي ورزش كار و هيكل توپ مثل خودمه و كيا شكم........،كوه محلي براي آلات لهوو لعب،كوه براي سنگ اندازي چه فيزيكي و چه روحي رواني،كوه براي طراحي صفحه وب،كوه براي همسريابي،كوه براي حرف و حرف و حرف،كوه براي گربه بازي،كوه براي مهمون كردن و تريپ كلاس گذاشتن(حيف كه ماشين حسابم نبود)،كوه براي سرما و گرما،كوه براي گل كردن حسودي دزد الدوله،كوه براي يك بلاگ نويس جديد،كوه براي موهاي خوشگلم،كوه براي شنيدن فقط دو كلمه و نصفي از ساغر،كوه براي اينكه بفهمي وقتي يه بزرگتر تو جمع هست چقدر خوب و مفيده
ولي خودمونيما اين تپه هم نبود چه برسه به كوه.

                               

........................................................................................