| |
جريان زندگى من |
October 18, 2002
● آقا
........................................................................................سلامليكم،حالتون خوبه؟ الهي شكرما هم اي بدك نيستيم بالاخره انتظارها به پايان رسيد و ما هم تشريفمون رو آورديم.شاعر مي فرماد: ((اومدم باز اومدم با ساز و آواز اومدم با ماشين ناناز اومدم با دو تا نيش گاز اومدم با آبجي شهناز......)) ببخشيداين شاعر اگر بزاريش مي خواد همينطوري تا صبح بگه. آقا حسابي جاتون خالي بود.اونجا حسابي دهنمون سرويس شد.از كار؟؟؟؟؟ نه بابا از بيكاري امسال كارگاهمون رو سپرده بوديم دست يه نفر كه به اصطلاح مديريتش كنه كه ايشون هم البته خوب مديريتي كرده به طوري كه الان كه رفته بود مرخصي و من بايد به جاش يه مدت ميرفتم اونجا هر چي نگاه ميكردم كه خوب حالا كجا رو درستش كنيم ديدم اي بابا همون بهتر كه كاري نكنيم و خلاصه امسال رو همينطوري بگذرونيم. آقا اونجا صبح بيدار ميشديم بعد از صرف صبحانه كه آشپز محترم سيمون(واسمون)مي آورد به سر استخرهاي محترم و پر از ميگوي ريز ميرفتيم(اين موقع سال ميگوي ريز داشتن مثل اين ميمونه كه مثلا پرتقالاي درختتون توي اسفند ماه هنوز نرسيده باشه) و بعد از وارسي اينكه آيا اين عزيزان كوچولو خوراكشون رو خوردن به اتاق اندر ميشديم و منتظر ميشديم كه كارگران عزيز كه ملومه اونجا حسابي به بيكاري عادت كردن وعده بعد خوراك رو بدن و ما دوباره چك كنيم ببينيم اوضاع ميگو ها چطوريه و بعد هم نهاري كه آشپز گرامي تهيه ديده بود.مثلا اين غذايي كه ميگم عمرا اگر كسي از شماها تا حالا خورده باشه:((خورشت لوبيا))شامل لوبيا قرمز،آلو(همون سيب زميني بابا)،رب و فلفل به مقداري كه دهن اينجانب بسوزه اين ميشه خورشت لوبيا كه با برنج ميل ميفرماييد.يا مثلا اين غذا اصلا غذاي ملي برازخوني ها هست ((بادمجون تماته)) كه شامل بادمجان+گوجه فرنگي هست كه من به علت مشكل اساسي كه با بادمجان پيدا كردم واسشون نميخريدم و عملا اين غذا از ليست حذف شد. بعد از نهار از توي اتاق غذا دادن كارگران رو به ميگوها نگاه ميكردم و بعد هم خواب يا روزنامه خوندن و حل جدول(آقا اين روزنامه اعتماد روزنامه جالبي هستا) بعد چرخ زدن روي استخرهاي پرورش(حدود 20 هكتار زمينش هست) بعد افاضاتي چند در مورد اينكه اين جا رو اينكار كنيد و اونجا رو اونكار(حتي اگر كاري هم نداريد به كارگر بايد كار بگين به دو علت يكي اينكه تنبل نشه دوم اينكه يادش نره رئيس كيه) بعد دوباره چك كردن سيني خوراك ميگوها،صرف چاي و بعد انتظار تا تاريكي مطلق و روشن كردن موتور برق و بعد طاق باز جلوي پنكه دراز شدن و حل جدول و صرف شام كه معمولا يا خاگ بود يا مرغانه و تمات(خاگ ومرغانه=تخم مرغ،تمات=گوجه فرنگي) بعد هم لالا. وقتي ميخوابي هر چند مثل من از شب و خواب خيلي خوشت نياد ولي ائنجا خدا رو شكر ميكني كه شب رو آفريد كه نشان دهنده گذران روزها باشه. يه دفعه از خواب مي پري ميبيني اي بابا تمام جات خيسه و به خودت لعنت ميفرستي كه هنوز جاتو خيس ميكني(اگر توي تابستون اونجا باشين بوش هم مياد)بعد يك دفعه ميبيني نه بالشتم خيسه،فكر ميكني مثلا داشتي خواب عشقت رو ميديدي و گريه كردي كه ميبيني نه بابا اصلا نفس كه ميكشي بيشتر آب تو ريه هات ميره تا هوا و يادت مي افته كه با دريا بيش از 200 متر فاصله نداري. راستي روزهايي كه ميرفتم برازجان برنامه اين بود كه صبح زود ميزدم راه و يك ساعت بعد توي برازجان بعد از خريد به كافي نت سر ميزدم بعد هم خريد يخ كه اين خودش كلي داستان داره(فرض كنيد هر سري كه يخ مياد بيرون از دستگاه 20 قالب يخ هست و 8 تا آدم كه هر كدوم هم 3 يا 4 تا قالب مي خوان و تو هم 10 تا قالب و با كمر دردي هم كه داري بايد واسه يخ عجله كني و حتي بعضي وقتا دعوا) و بعد هم بنزين و يك نوشابه خنك........بزن به جاده. راستي چطوري تواينجا ميشه حموم كرد رو اگر خواستين بهتون ياد ميدم. نكات سفر به بوشهر: 1.وقتي از يه كاري بدت مياد دلت نميخواد انجامش بدي ولي وقتي تموم ميشه(و سختي هم داره)احساس رضايتي عجيبي مي كني نميدونم به خاطر اتمامشه يا به خاطر اينكه تونستي انجامش بدي. 2.لعنت به هر حكومتي كه توش توليد خوارتر از دلالي هست. 3.برازجون شهري كه هميشه با اين عبارت يادش ميكردم((شهري با قدمتي طولاني كه چراغ قرمز ندارد))حالا هم يه دونه چراغ قرمزش كار افتاده و هم دوسه تا كافي نت داره. 4.همه جا آدم خوب و بد هست. 5.آدم عجيبي هستم!!واسه هيچكس دلم تنگ نميشه. 6.سيروس احمق چرا رفتي تهران. 7.سينا مطلبي با سبيل خيلي خوشتيپ تره. 8.دو هفته چشمم به تلوزيون نيفتاده. 9.ارتباط مستقيمي هست بين تنهايي و ار بين رفتن ادب.(از آروغ بگير برو بالا) 10.اينو تو همون روزنامهه از قول پاسكال نوشته بود:شيطان واسه دستهاي بيكار كار درست ميكند.اينم از خودم:شيطان واسه ذهن هاي بيكار فكردرست ميكند. 11.جدول 12.من عجيب وقتي يه مدت با آدمايي هم صحبت ميشم لهجم برميگرده(تو دانشگاه يه مدت خيلي از شمپروك ها فكر ميكردن من آباداني هستم) 13.سازمان هواشناسي ما اونجا وضوح شعله هاي گاز جزيره خارك هست. 14.توي دو هفته سه بار دندونتون رو مسواك بزنيد فكر ميكنيد چي بشه. 15.دلم فقط به اين كافي نته خوش بود اونجا. 16.اگر سرما خوردين يه سر برين بوشهر. 17.كلي حرف دارم+كلي كار. 18.همتون رو دوست دارم.تلفنهاتون خيلي سر حالم مي آورد. اين يكي شماره نداره.وقتي اين نوشته از راه دور با يك عالمه خوراك از طرف مادر عزيزتون به دستتون ميرسه......... فقط اينو بگم كه الان كه دارم اينو مي نويسم هم اشكام حلقه شده. ((....جان سلام حالت خوبه؟ مامان سوسيس كالباس همبرگري چيزي نخوري چونكه آلوده شدند،گوشتهايي از عراق آوردند. مواظب خودت باش. ميوه بخور.)) و كلي حرف توي دل من كه ترجيح ميدم واسه خودم نگهشون دارم فقط اينكه ماماني نميدونستم اينقدر دوستت دارم. □ نوشته شده در ساعت 6:01 AM توسط باربد
|