جريان زندگى من



September 21, 2002

● اگر توجه كرده باشين جامعه ما به خاطر نوع ساختار،باورها و ديني كه بهمون نشون دادن به هر حال از لحاظ بنياد هاي فكري فلسفي در زمينه باور هاي مردم و خلاصه اجتماع خيلي آدم هايي نداره كه بخوان اجتماع رو فكرشو عوض كنن و بيشتر روي مجامع آكادميك كار ميشه و مثل مثلا مثل اروپاي عصر رنسانس نيست كه مستقيما نو انديشانمون روي مردم كار كنن و اثر بذارن،به هر اونها مثل الان ما محافل آكادميك امروزي رو نداشتن.
حالا منظور من چيه؟مي خوام بگم مدتي هست كه نوانديشان ما دارن كاري رو كه اقتضاي جامعه و دوران ما هست رو انجام ميدن و روي باورهاي ما اثر گذاري ميكنن و كاري رو كه لوتر در اروپا و براي مسيحيت كرد رو واسه ما انجام ميدن كسايي مثل سروش،كديور،آقاجري و خيلي هاي ديگه .....فقط يه مسئله هست اون هم اينكه به هر حال شتاب تغيير جامعه ما از اروپاي اون زمان بيشتر هست(خيلي بيشتر چون ما نمونه هاي اروپا رو هم ميبينيم و آخر راه رو هم داريم ميبينيم)حالا يه سئوال دارم. به زودي فكر ميكنم با توجه به عينيت هاي جامعه احتياج به يك فرويد هم خواهيم داشت كه وجدان جامعه رو آروم كنه و دلايلي علمي،روان شناختي و نو برامون بياره شما چي فكر ميكنيد.


                               

........................................................................................